دو رکعت نشسته

شنيده مي‌شود از آسمان صدايي كه ...
كشيده شعر مرا باز هم به جايي كه ...
نبوده هيچ‌كسي جز خدا، خدايي كه ...
نوشت نام تو را، نام آشنايي كه ...

پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد
و از شنيدنش افلاك دست و پا گم كرد

نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد
نوشت فاطمه، هفت آسمان مزين شد
نوشت فاطمه، تكليف نور روشن شد
دليل خلق زمين و زمان معين شد

نوشت فاطمه يعني خدا غزل گفته است
غزل ـ قصيده نابي كه در ازل گفته است



نوشت فاطمه تعريف ديگري دارد
ز درك خاك مقام فراتري دارد
خوشا به حال پيمبر! چه مادري دارد!
درون خانه بهشت معطري دارد

پدر هميشه كنارت حضور گرمي داشت
براي وصف تو از عرش واژه بر مي‌داشت

چراكه روي زمين واژه وزيني نيست
و شأن وصف تو اوصاف اينچنيني نيست
و جاي صحبت اين شاعر زميني نيست
و شعر گفتن ما غير شرمگيني نيست

خدا فراتر از اين واژه‌ها كشيده تو را
گمان كنم كه تو را، اصلاً آفريده تو را

كه گرد چادر تو آسمان طواف كند
و زير سايه آن كعبه اعتكاف كند
ملك ببيند و آنگاه اعتراف كند
كه اين شكوه جهان را پر از عفاف كند

كتاب زندگي‌ات را مرور بايد كرد
مرور كوثر و تطهير و نور بايد كرد

در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهيكم التكاثر بود
درون خانه تو نان فقر آجر بود
شبيه شعب ابي‌طالب از خدا پر بود

بهشت عالم بالا برايت آماده است
حصير خانه مولا به پايت افتاده است

به حكم عرش بنا شد در آسمان علي
علي از آن تو باشد تو هم از آن علي
چه عاشقانه همه عمر مهربان علي!
به نان خشك علي ساختي، به نان علي

از آسمان نگاهت ستاره مي‌خواهم
اگر اجازه دهي با اشاره مي‌خواهم

به ياد آن دل از شهر خسته بنويسم
كنار شعر دو ركعت نشسته بنويسم
شكسته آمده‌ام تا شكسته بنويسم
و پيش چشم تو با دست بسته بنويسم

به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادري كن و اين بار هم اجازه بده

به افتخار بگوييم از تبار توايم
هنوز هم كه هنوز است بي‌قرار توايم
اگرچه ما همه در حسرت مزار توايم
كنار حضرت معصومه در كنار توايم

فضاي سينه پر از عشق بي‌كرانه توست
«كرم نما و فرود آ كه خانه، خانه توست»

سید حمید رضا برقعی

پ.ن ۱ : سلام

پ.ن ۲ : شهادت حضرت زهرا (س) تسلیت .

یا علی

گل نرگس

عصر این جمعه دلگیر دلم گفت : بگویم ، بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیدست ؟!

چرا آب به گلدان نرسیدست ؟! و هنوزم که هنوزست غم عشق به پایان نرسیدست ؟!

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید ؛ بنویسد

که هنوزم که هنوزست چرا یوسف گم گشته به کنعان نرسیدست ؟!

و چرا کلبه احزان به گلستان نرسیدست ؟! 

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس

کجایی گل نرگس ؟!!

کشتی پهلو گرفته

غریب بود خدا!غریب بود!من گاهی از دل او راه به عطوفت تو می بردم.

فاطمه در این دنیا برای من حقیقت کوثر بود . با وجود او تشنگی ، گرسنگی،سختی ،جراحت، کسالت و خستگی به راستی معنایی نداشت.

خسته ام خدا! چقدر خسته ام.

چطور من بدن نازنین این عزیز را شستشو کنم؟ اگر تغسیل فاطمه به اشک چشم مجاز بود آب را بر بدن او حرام می کردم .اگر دفن واجب نبود ،خاک را هم بر او حرام می کردم .

حیف است است این جسم آسمانی در خاک .حیف است این پیکر ثریایی در ثری، حیف است این وجود عرشی در فرش.

اما چه کنم که این سنت دست و پا گیر زمین است.

پس آب بریز اسماء ! کاش آبی بود که آتش این دل سوخته را خاموش می کرد، ا اشک بیا  بیا که اینجاست جای گریستن.

فرشتگان که به قدر من فاطمه را نمی شناسند،به اندازه من با فاطمه دوست نبودند،مثل من دل در گرو عشق فاطمه نداشتند ،ضجه می زنند ، مویه می کنند،تو سزاوارتری برای گریستن ای علی!که فاطمه فاطمه ی تو بوده است.....ای وای این تورم بازو از چیست ؟....این همان حکایت جگر سوز تازیانه و بازوست.خلایق باید سجده کنند به این همه حلم،به این همه صبوری. فاطمه! گفتی بدنت را از روی لباس بشویم؟نازنین چشم اگر کبودی را نبیند ، دست که التهاب و تورم را حس می کند.

عزیز دل !کسی که دل دارد بی یاری چشم و دست هم درد را می فهمد .

ای کسی که پنهان کاری را فقط در درد ها و مصیبت ها بلد بودی،شوی تو کسی نیست که این رازهای سر به مهر تو را نداند و برایشان در نخلستان های تاریک شب ،نگریسته باشد.

اینجا جای تازیانه نامردان است درآن زمان که ریسمان در گردن مرد تو آویخته بودند.

ای خدا!این غسل نیست،شستشو نیست، مرور مصیبت است .

دوره کردن درد است . تداعی محنت است.

ای وای از حکایت محسن!حکایت فاطمه و آن در و دیوار! حکایت آن میخهای آهنین با بدن نحیف و خسته و بیمار!حکایت آن اتش با تن تب دار! حکایت آن دست پلید با این گونه و رخسار!حکایت آن همه مصیبت با این دل بی قرار!

آرامتر اسماء! دست به سادگی از این همه جراحت عبور نمی کند، دل چطور این همه مصیبت را مرور کند؟!

چه صبر داشتی تو ای فاطمه و چه صبری داری تو ای خدای فاطمه!

اینکه جسم است این همه جراحت دارد اگر قرار به تغسیل دل بود چه می شد . این دل شرحه شرحه ،  این دل زخم دیده این دل جراحت کشیده!

اسماء بیار آن کافور بهشتی را که دیگر دل تاب تحمل ندارد.

آن کفن هفت تکه را بده اسماء! کاش می شد آدمی به جای یار عزیزتر از جان خویش ، فراق را برای همیشه کفن کند.

بچه ها بیایید.حسن جان!حسین جان!زینبم!عزیزم ام کلثوم بیایید با مادر وداع کنید سخت است می دانم خدا در این مصیبت بزرگ به اجر و صبرش یاریتان کند.

آرامتر عزیزان از گریه گریزی نیست اما صیحه نزنید شیون نکنید مثل من آرام اشک بریزید.

نمی دانم چطور تسلایتان دهم. این مادر آخر مادری نبود که همتا داشته باشدکه کسی بتواند جای او را پر کند،که بتواند چون او دوباره بزاید.

 رویش را؟سیمای مادر را؟باشد باز می کنم هر چند که دل من دیگر تاب دیدن آن چهره ی نیلی را ندارد.وای مهتاب چه می کند با این رنگ روی مهتابی!

اینقدر صدا نزنید مادر را!او اکنون توان پاسخ گفتن ندارد فقط نگاهش کنید و آرام اشک بریزید.

اما نه انگار این دست های اوست که از کفن بیرون می آید و شما را در آغوش می گیرد.

این باز همان دل مهربان اوست که نمی تواند پس از وفات نیز ندای شما را بی جواب بگذارد.تا کجاست مقام قرب تو فاطمه جان!

شما را به خدا بس کنید بچه ها  برخیزید!

این جبرئیل است که پیام آورده  برخیزید!

جبرئیل می گوید :روح این بچه ها مفارقت می کند از جسم ، بردارشان.

جبرئیل می گوید :عرش به لرزه درآمده،بردارشان،شیون ملائک آسمان را برداشته،بردارشان،تاب و تحمل خدا هم....علی جان!بردارشان.

برخیزید بچه ها چه شبی است امشب خدایا!لاحول ولاقوه الابالله.

برخیزید بر مادرتان نماز بخوانیم،نماز آراممان می کند،نماز تسلایمان می بخشد.

حسن جان!بگو بیایند ، به آن چند نفر بگو آرام و مخفیانه و بی صدا بیایند.

همه کار همین امشب باید تمام شود،وصیت مادرتان زهراست.

صبور باش حسین جان!دلت را به خدا بسپار.در این مصیبت عظمی از او کمک بگیر.

انالله واناالیه راجعون...

واناالی ربنا لمنقلبون...

 

سید مهدی شجاعی

یا علی

مصاحبه با عباس

این بار نوبت مصاحبه با عباس بود.

اولی پرسید اسمت چیست؟ گفت: عباس!

دومی پرسید اهل کجایی؟ گفت : بندر عباس!

سومی پرسید کجا اسیر شدی؟ گفت: دشت عباس!

افسر عراقی که فهمید عباس انها را سرکار گذاشته و آنها را دست انداخته،

شروع کرد به زدن او و گفت: دروغ می گویی پدر ...؟

عباس خود را به موش مردگی زده بود و با تظاهر به گریه می گفت: نه به حضرت عباس!

میوه ی ممنوعه

سلام.

حال شما خوبه ؟ ما نبودیم محمد نیکویی داشت وبلاگ رو میچرخوند ها . دمت گرم ممد !! این حامد نجفی هم که روی اشتیاقی رو کم کرده با این همه فعالیت . اونم دمش گرم .

جاتون خالی امسال سال تحویل شلمچه بودیم . خیلی با صفا بود . انشالله قسمت شما هم بشه . این چند وقت هم نمیومدم حالشو نداشتم .

راستی همین نیم ساعت پیش امتحان استاتیک داشتم. فقط دعا کنید خدا به خیر کنه ... .

موفق باشید .

یا علی

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)

آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی زگناهم بده

ای حرمت ملجاءدرماندگان

دورمران ازدروراهم بده

لایق وصل توكه من نیستم

اذن به یك لحظه نگاهم بده

لشكرشیطان به كمین من است

بی كسم ای شاه پناهم بده

درشب اول كه نهندم به قبر

نوربدان شام سیاهم بده

ای كه عطابخش همه عالمی

جمله ی حاجات مراهم بده

انشالله فردا بنده راهی مشهد الرضام (ع) . از تمام دوستان طلب حلالیت میکنم .

راستی راهپیمایی فردا یادتون نره .

یا علی

ایران و شعب ابی طالب

لطفا تا آخر بخوانید :

« با شش سال حیات بالنده اسلام، قریش مستأصل از رشد روزفزون این دین خصوصا در بین جوانان،به دنبال تصمیم‌گیری نهایی و چاره‌جویی برآمدند و تصمیم داشتند این بار تمام قدرت خود را برای جلوگیری از گسترش اسلام و نفوذ پیامبر(ص) بسیج نمایند.

آن‌ها در «دارالندوه» یا همان شورای مشورتی قریش، اجتماع نمودند و پیمان‌نامه‌ای نوشتند و بیش از هشتاد مهر بر آن زدند .

در پیمان‌نامه قریش آمده بود که امضا کنندگان نگذارند به هیچ وجه کسی با بنی هاشم، رفت‌و‌آمدی نماید، ازدواجی با آنان صورت گیرد و یا دادوستدی با آنان بنماید مگر آن که بنی‌هاشم خود محمد را تسلیم قریش نمایند.

بدین ترتیب بنی‌هاشم در محاصره کامل و همه جانبه قریش قرار گرفت و قریش تا حد کشتن محمد(ص) به طور پنهانی یا آشکارا هم پیمان شدند و پیمان را بر کعبه آویختند.

از آن تاریخ هر یک از قریش مسلمانی را می‌دید او را به زنجیر می‌نمود و سخت ترین شکنجه‌ها را بر او روا می‌داشت و مسلمانان در فشار و سختی فراوانی قرار گرفتند. قریش، دیگر به چیزی جز کشتن پیامبر رضایت نمی‌‌داد و همگی بر آن هم‌داستان شده بودند.

ابوطالب حامی سرسخت پیامبر، که پیمان و یکانگی قریش را در دشمنی با برادرزاده خود مشاهده کرد، تمام بنی هاشم و مسلمانان را جمع نمود و آنها را داخل دره‌ای در نزدیکی مکه به نام «شعب ابوطالب» برد تا با دوری از محیط زندگی قریش، از شر دشمنان در امان باشند. او شبانگاه خود بر ورودی درّه پاسبانی می‌داد و همواره بر بلندی‌ها نگهبانانی می‌گماشت تا از حمله غافلگیرانه قریش در امان باشند. او همچنین هر شب جای خواب پیامبر را عوض می‌کرد تا مشرکان نتوانند محل استراحت پیامبر را شناسایی نمایند و او را در خواب ترور نمایند.

هیچ کس از مسلمانان نمی توانست آزادانه از شعب خارج شود زیرا قریش در بین راه اگر با او برخورد می‌کردند از آزار و شکنجه و ضرب و شتم خودداری نداشتند. کسانی که به قصد تجارت وارد مکه می‌شدند نیز حق نداشتند با بنی هاشم معامله کنند و اگر کسی چیزی به آنان می‌فروخت تمام سرمایه اش را غارت می‌کردند. ولیدبن مغیره اشخاصی را در مکه گماشته بود که فریاد می‌زدند: «هر کس از حامیان محمد خواست چیزی بخرد قیمت را آن قدر بالا ببرید که از معامله صرفنظر نماید.»

سه سال بر این وضع گذشت و مسلمانان در سختی شدید زندگی می کردند و صدای ضجه بچه‌ها از گرسنگی به گوش اهالی مکه می‌رسید.  شدت رنج و ابتلای آنان، حتی مشرکان را نیز ناراحت کرده بود. به طوری که بسیاری از قریش از این وضع ناراضی شدند و از پیمان‌نامه اظهار تنفر می‌نمودند و بعضی تصمیم داشتند مخالفت و پشیمانی خود را آشکار کنند.

این وضع حدود سه سال ادامه پیدا کرد و مسلمانان زجر بسیار کشیدند ولی تقدیر و اراده الهی برخلاف میل مشرکان رقم خورد و خداوند موریانه را بر پیمان‌نامه قریش که در کعبه آویخته بود، تسلط داد و تمام جملات آن مگر «بسمک اللهم» را خوردند. جبرئیل این رویداد را به پیامبر اکرم (ص) اطلاع داد و ایشان نیز ابوطالب را مطلع نمودند. ابوطالب گفت: «پسر برادرم!  کسی وارد دره نشده است. این را از کجا می‌دانی؟» فرمود: «خداوند مرا مطلع نموده است.»  ابوطالب گفت: «اعتقاد تو درست است و من گواهی می‌دهم تو راستگو هستی.» ابوطالب خانواده خود را فراخواند ولی از جزئیات این جریان به کسی مگفت تا مبادا مشرکین بشنوند و برای پیمان‌نامه حیلتی کار بندند. سپس  به همراه چند نفر از دره خارج شدند و به طرف کعبه رفتند. قریش که گرد کعبه اجتماع داشتند، از دیدن ابوطالب خوشحال شدند و گمان بردند او دست از حمایت برادرزاده خود برداشته و می‌خواهد پیامبر (ص) را به قریش تحویل دهد. ابوطالب گفت: «من برای امری که امیدوارم صلح را بین ما برقرار نماید آمده‌ام. بروید پیمان‌نامه را بیاورید.» قریش پیمان‌نامه را آوردند و تمام آنها امیدوار بودند وقتی پیمان نامه گشوده شود، ابوطالب برادرزاده خود را به آن‌ها تحویل خواهد داد. بعد از آوردن پیمان‌نامه، ابوطالب گفت: «همین پیمان‌نامه حاکم بین ما و شما باشد. پسر برادرم خبر داده است که خداوند موریانه را بر این پیمان‌نامه مسلط نموده و تمام آن را خورده است جز «بسمک اللهم». او هرگز دروع نمی‌گوید. حالا پیمان‌نامه را بگشایید و اگر حرف او درست بود، دست از این ظلم و تعدی و دشمنی بردارید و اگر بر خلاف گفته‌ی او بود من او را به شما تسلیم می‌نمایم. خواستید او را بکشید و خواستید وا‌بگذارید.» وقتی پیمان‌نامه را گشودند، درست همان شده بود که پیامبر (ص) فرموده بود. قریش درمانده شده بود ... .

متعاقب این خبر، حدود سه سال تحمل گرسنگی و رنج مسلمانان به پایان رسید و پیامبر (ص) با یاران خود در حالی که از چهره آن‌ها شدت گرسنگی و رنج آشکار بود، از دره خارج شدند... . »

حضرت محمد (ص) و یارانش سه سال در حاصره ی کامل و تحریم قرار داشتند . تنها به این خاطر که به خواسته های کافران و مشرکان قریش تن ندادند و تسلیم حرف آنها نشدند . سه سال گرسنگی و تشنگی کشیدند فقط به خاطر دفاع از آیین حق .

حال ننگ بر من اگر بخواهم برای خاطر رفاه خودم و خانواده ام از آیین حق و اسلام عقب نشینی کنم !

به والله قسم که مشکل بیگانگان با ما فقط بر سر اسلام است . فقط بر سر این است که ما خواهان حکومت اسلامی هستیم . این تحریم ها هم یکی از صدها روش های آنان برای در تنگنا قرار دادن ماست . البته این حرفها هرگز دلیلی بر ناکارآمدی برخی از مدیران ما نخواهد بود و من هم مثل خیلی های دیگر از برخی از مدیران دولتی انتقاد و گلایه دارم و هرگز دینم را فدای افراد نمی کنم .

پس مطمئن باشید این مشکلات تا وقتی که نظام ما کلمه ی اسلامی رو با خودش یدک میکشه برای مملکت ما وجود داره  ٬

ولی این را بدانید که تاریخ تکرار خواهد شد :

« فان حزب الله هم الغالبون ... »

یا علی

 

دفاع از ولابت فقیه سیاسی نیست

بحث تموم شد ( نمیدونم الحمدلله بگم یا نه ) . ولی در آخر فکر نکنم آقای احمدلو به کتابهایی که گفتم رجوع کنن . هر جور خودشون صلاح میدونن .

آیت الله علم الهدی جواب اینکه چرا آن دسته از افراد را به چهارپایان نسبت داده بیان کرده : « شما نقد فرموده‌ايد كه چرا بنده بخشي از جامعه را بزغاله و گوساله ناميدم اين تعبير را خدواند در قرآن در دو آيه عنوان فرموده است يكي در آيه 179 سوره مباركه اعراف: (( ولقد ذرانا لجهنم كثيرا من الجن والانس لهم قلوب لايفقهون بها ولهم اعين لا يبصرون بها ولهم اذان لا يسمعون بها اولئك كالانعام بل هم اضل اولئك هم الغافلون )) در اين آيه كساني كه دل دارند و فهم ندارند چشم دارند و بصيرت ندارند به چهارپايان تشبيه شده‌اند آيا كساني كه قدرت فهم امتياز اصل مترقي ولايت فقيه را ندارند و با آن دشمني مي‌ورزند و شعار عليه آن مي‌دهند مصداق اين اشخاص نيستند آيه دوم در سوره مباركه فرقان آيه 43 و44 مي‌فرمايد: (( ارايت من اتخذ الهه هواه افانت تكون عليه وكيلا ام تحسب ان اكثرهم يسمعون او يعقلون ان هم الا كالا نعام بل هم اضل سبيلا )) در اين آيه هم كساني كه هواي نفس خود را معبود خود قرار دهند به انعام وچهارپايان تشبيه شده‌اند آيا كف و سوت زن‌هاي روز عاشوراي حسيني با آن قيافه‌هاي منكر مصداق اين اشخاص نيستند. »

البته این نقل قول من حمل بر این نشه که من این حرفا تایید یا رد کردم .

یک نکته : شاید بعضیا بگن:" این مرشد تعادل روحی روانی نداره . وقتی بحث سیاسی میشد میگفت بحث سیاسی نکنید . حالا خودش دو بار پشت سر هم دو تا بحث رو شروع کرده . خدا شفاش بده ."

باید تو جواب این دوستان بگم که :" نه . الحمدلله بنده از لحاظ روحی روانی مشکل خاصی ندارم . فقط شما ۲ تا بحث رو با هم قاطی کردین . بحث های قبلی که بنده میگفتم ادامه ندین بحث سیاسی بود . بحث ۲ تا جناح بود . ۲ تا گروه سیاسی . ولی این بحث هایی که من نوشتم بحث سیاسی نیست . بحث ولایت فقیه یه بحث سیاسی نیست . رهبر یه چیزه فراجناحیه . به جناح های سیاسی هیچ ربطی نداره . من فقط به وظیفه ی خودم عمل کردم . من از ولایت فقیه دفاع کردم . پسی خواهشا به بهانه ی اینکه دفاع از ولایت فقیه سیاسیه ساکت نشینید . شاید بعضی ها هم باشن که گول این حرفا رو خوردن . ولی من به وظیفم عمل کردم .

در پایان از همه ی دوستان طلب حلالیت می کنم.

یا علی 

بی بصیرتی

شاید اشتباه نباشه که بگیم برزگترین مشکل ما « کمبود مطالعه » است . احتمالا خیلی از شما از این کمبود مطالعه خیلی ضربه خوردین . مثلا خود من چون تو بحث تاریخ صدر اسلام زیاد وارد نیستم وقتی تو خوابگاه رفیق سنی مذهبم از وقایع تارخی به نفع خودشون تعریف میکرد من به جز سکوت جواب دیگه ای نداشتم که بهش بدم . ولی حداقل کرم این بود که سکوت می کردم . نه اینکه بیام بش بگم که نه من اینا رو قبول ندارم و همش دروغه و ... . ولی متاسفانه بعضی از افراد هستند که در مورد یک موضوع اطلاعی ندارند و با تاسف بیشتر در مورد اون موضوع نظر میدن و اون رو رد می کنن و ... . که این دسته همیشه بیشتر از همه به خودشون صدمه میزنن .

آقای احمدلو : شما تو پست قبل گفتین : « من بحثم سر اینه که الهی خونده میشه چه حکومت الهی! چه جانشین بر حق امام زمان! اینا همه کفر به خدا امام در زمان غیبت کبری جانشین ندارند » آیا شما ه این حرفا رو زدی مطالعه ای رو هم در این خصوص داشتی و دلایل انهایی که ولایت فقیه رو با قرآن و احادیث اثبات کردن رو خوندین ؟ یا نه همین جوری اومدین اینا رو نوشتین ؟!! اگه مطالعه داشتین چه منابعی رو مطالعه کردین ؟ احتمالا فقط نظرات مخالفین رو خوندین . برای اثبات ولایت فقیه بحث زیاد هست که اگه بخواین میتونیم به نظر من در وبلاگی غیر از این وبلاگ بحث کنیم . چون شاید برخی از دوستان که مشاهده کردن وبلاگ ما داره به راه دیگه ای میره ناراحت شده باشن .

آقای احمدلو : شما تو پست قبل در مورد آیت ا.. منتظری گفتین که : « اگه اون زمان آیت الله منتظری که جانشین امام خمینی بود با دیدن کشتار سال 67 چیزی نمی گفت الان خدا بیامرز اون رهبر ما بود » . واقعا به نظر شما دلیل برکنری آیت ا... منتظری از منصب قائم مقام رهبری همینه ؟ در این مورد که منابع زیادی هست برای « مطالعه » . که یکی از مهم ترین های اونا « رنجنامه به حضرت آیت الله منتظری از حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید احمد خمینی » . تو این کتاب آقا سید احمد درباره ی رابطه ی مهدی و هادی هاشمی با منتظری و بیان سادگیه آیت الله منتظری صحبت می کنه . با یه سرچ تو اینترنت راحت میتونید متن این کتاب رو تهیه کنید .

آقای احمدلو : اون کلیپهایی که راهپیمایی آرام مردم رو نشون میده دیدم . ولی مثل شما فقط اون رو ندیدم این کلیپ یا این کلیپ یا امثال این کلیپ رو هم دیدم . درسته که مردم تظاهراتشون آرام بود . ولی شما میتونی بگی که بعد از اون تظاهرات هم آروم بود و هیچ اتفاقی نمی افتاد و حتما به نظر شما اون افرادی که شیشه های بانک رو می اوردن پایین و سطل آتیش میزدن لباس شخصی بودن ؟!!!

آقای احمدلو : در مورد اون حرفه ابطحی که مهدیس خانم نقل کردن . اگه میگین که شکنجه میشد باید بگم که اون که تئوریسین اصلاحات بود به این راحتی کم اورد . یعنی اعتقاداتش پشیزی براش ارزش نداشت ؟؟

آقای احمدلو : چیزی که الان کم شده بصیرته . که رهبر هم مدام به همه گوشزد میکنه . انشالله همگی از کسایی باشیم که به این نصیحت رهبری لبیک بگیم .

یا علی

سلم لمن سالمکم خامنه ای

سلام.

آقای احمدلو : از عاشورا گفتی و اینکه « کل یوم عاشورا کل ارض کربلا » . گفتی هر روز عاشورا و هر جا کربلا . درسته .عاشورا روزیه که آدم باید خطو مشی خودش رو مشخص کنه . امروز هم یکی از همون روزاس . باید هرکسی راه خودش رو انتخاب و مشخص کنه. تو این روز دیگه سکوت معنایی نداره . دیگه امروز نمیشه گفت این تظاهرات برای انتخاباته . چون نهایت ساده لوحیه ما رو می رسونه . کدوم عقل سلیمی میتونه قبول کنه که « مرگ بر اصل ولایت فقیه » اعتراض به نتیجه ی انتخابات و وجود تقلب در انتخاباته . کی میتونه باور کنه که « نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران » اعتراض به نتیجه ی انتخاباته و یا حتی « استقلال ، آزادی ، جمهوری ایرانی » و یا حتی تر « ای رهبر آزاده ، خمینی ......... » که این آخریه رو تو 16 آذر میگفتن ولی من نمیتونم بگم . شاید خودتون بدونید . به نظر شما همه ی اینا مربوط میشه به اعتراض به نتیجه ی انتخابات . برا همینه که میگم باید خط خودمون رو مشخص کنیم که حق و باطل خیلی به هم نزدیک شده . یه بنده خدا قشنگ میگفت که : درسته که به رهبر میگن علی زمانه . چون زمان پیامبر همه چیز مشخص بود . دوست و دشمن مشخص بودن . مثل زمان امام خمینی (ره) . ولی زمان امام علی حق و باطل خیلی به هم نزدیک بود و نفاق خیلی مشکل ساز شده بود . به طوریکه امام علی 3 تا جنگ داشته که 3 تاش هم داخلی بود ! الان هم زمان رهبری آیت الله خامنه ای همینجوری شده . دوست از دشمن مشخص نیست . حق و باطل مشخص نیست . هر طرف خودش رو حق میدونه . ولی لازمه . این مرحله ها برای انقلاب لازمه . همونطور که رهبر فرموده ( نقل به مضمون) : « هم ریزش هست و هم رویش . یاران امام علی (ع) بیشترشون صدر اسلام نبودن . رویش بودن . ولی دشمنای امام علی (ع) از یارای صدر اسلام پیامبر (ص) بودن . اونا ریزش بودن »

آقای احمدلو: در مورد ندا آقا سلطان فقط میتونم بگم که خواهشا به این وبلاگ سر بزن و کلیپ قتل ندا رو ببین و بدون و تعصب و با چشم بازو از روی حقیقت بینی ببین . خواهش میکنم حتما ببین . منم هیچ نظری در موردش نمیدم. فقط یک خواهش دوستانه کردم.

 آقای احمدلو : من کجا گفتم که این عده از مخالفین هستن . من گفتم : « هر کس ٬ از هر طیفی این کارها رو کرده محکومه .» یعنی این حرف من اینقدر پیچیده و تو لفافه بوده که شما اینجوری برداشت کردین ؟

آقای احمدلو : شما گفتین :«پس کسی که مردم تعیینش می کنند معصوم نیست از جانب خدا هم انتخاب نشده و اهانت به آن را اهانت به دین نشمارید» . ولی به نظرتون « مرگ بر اصل ولایت فقیقه » که رو عاشورا میگفتن این توهین به رهبره ؟؟ یا توهین به یک اصل دینی که اگه شما در این مورد مشکل داری از دست من کاری بر نمیاد ...

از همه ی دوستان عاجزانه خواهش دارم که کمی بدون تعصب مکر کنند و بیندیشند و سکوت نکنند . چون تو این روزها سکوت هیچ معنایی نداره . به نظر من دیگه این تظاهرات یا اغتشاشات ربطی به احمدی نژاد یا موسوی نداره . بحث خیلی ریشه ای تره . اگه کسی هنوز فکر میکنه که هنوز بحث سر انتخابات یا خیلی ساده س یا خودش رو زده به سادگی. باز هم خواهش میکنم کمی فکر .

یه چیز دیگه هم بگم شاید برا بعضیا سوال باشه . شاید بعضیا بگن که اینا قصدشون توهین به امام حسین (ع) نبود و دلایل دیگه ای داشت . خود شما اگه یکی مثلا آیت الله بهجت فوت کرده باشه و شما به هر دلیلی خوشحال باشی و به نظرت دلیل عاقلانه ای برات که بخوای جلو مردم دست بزنی. واقعا دست میزنی جلو این همه مردم عزادار و فکر میکنی همون دلیل برا بقیه مردم هم عاقلانه س. حالا اینا اومدن جلو این همه مردم دارن سوت و کف میزنن که عزادار امام حسینن (ع) . اگه به نظر شما مشکلی نداره که ما هم مشکلی نداریم ...

و در اخر خطاب به رهبر عزیز :

انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم .

یا علی

 

سکوت هر مسلمان  /  خیانت است به قرآن

دیگه این یکی رو نمیشه به بهونه ی اینکه سیاسی میشه ساکت نشست . این یکی رو نمیشه ولش کنیم بگیم یه عده غافل و جاهل و گول خورده این کارا رو انجام دادن . لااقل اگه رو مذهبمون تعصب داشته باشیم نمی تونیم ساکت بشینیم . دیگه تو این موقعیت :

سکوت هر مسلمان  / خیانت است به قرآن

دیگه اینجا باید بلند شد و فریاد زد :

مرگ بر ضد ولایت فقیه .

دیگه مسئله بی حرمتی به عاشورا و به ولایت فقیه ٬ سیاسی نیست . هر کس ٬ از هر طیفی این کارها رو کرده محکومه . دفاع از ولایت یه مسئله ی سیاسی نیست . یه مسئله ی اعتقادیه . 

یکی از دوستام حرف جالبی میزد . میگفت : آدم وقتی فامیل یکی از دوستاش می میره جلوش رعایت می کنه . شوخی نمیکنه . ولی این بی شعورها ! دیدن یک نفر که برای همه ی مردم ایران عزیزه و همه براش مشکی پوشیدن ٬ اومدن جلوی همون مردم دارن هلهله میکنن و دست و سوت میزنن . حالا به هر بهونه ای که باشه . تو روز عاشورا دارن سوت میزنن .

اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنو امیه و ابن آکله الاکباد ٬ العین ابن العین .

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک ...

پ.ن : چه چیز سبب شد تا فاجعه کربلا رخ دهد؟ واضح است: فرمان آمران، اقدام عاملان، تایید حامیان و سکوت خاموشان ...!

یا علی

بعضی وقتا آدم یه چیزایی میبینه که ...

دیگه اینجوریش رو ندیده بودم . رفته بودم مسجد دانشگاه بوعلی هیئت . مداحه شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا . از تکرار چندباره ی بعضی عبارات - مثل : یا ابا عبدالله و بابی انت و امی و ... - که نمیدونم چرا در حالی که تو متن نیومده که چند بار تکرار شه و احتمالا به خاطر عرض ارادت بیشتره که بگذریم . رسیدیم به سلام - همونجا که مداحا میگن روی دو کنده ی زانو بشینین و تا حالا من ندیم که خودشون هم بشینن و این یکی که دیگه نوبرش رو اورده بود رو صندلی لم داده بود - . بعد از سلام چند خط هست - اللهم خص انت ... ـ که بعد از اون به سجده میرن . ولی این مداحه - که گفتم نوبرش رو اورده بود - بعد از سلام گفت به سجده برین - که طبق یه قانونه نانوشته خودش نرفت حتی بعد از زیارت - !!! منم دور و برم رو که نگاه کرده دیدم همه تو سجدن - البته پشت سرم رو ندیدم - . ولی من کم نیاوردم و تا خود سجده ی اصلی - ببین چه کار میکنن مداحا که برا زیارت عاشورا هم مجبوریم بگیم سجده ی اصلی - نشستم . فرداش ازش پرسیدم : ببخشید ! برا چی دیشب بعد از سلام گفتین بریم سجده ؟

گفت : علما نقل کردن که انسان در حالت سجده به خدا نزدیکتره و ما هم زودتر به سجده میریم که بیشتر به خدا نزدیک شیم و تو سجده چون میدان دید محدودتره حواس انسان کمتر پرت میشه !!!

گفتم : به نظر شما اگه لازم بود خود امام سجاد (ع) که زیارت رو نقل کرده نمیگفت که زودتر سجده برین ؟

گفت : شاید برای شما قابل هضم نباشه . ولی ما تو شهرمون بعضی بچه ها اصلا کل دعا رو تو سجدن !!! و بازم همون تو سجده انسان به خدا ... !!

من مونده بودم چی بگم به این آدم . یعنی چی میشد گفت ؟!!

ولی کاشکی میگفتم که اگه اینجوریه شما میخواید حمد و سورتون رو هم تو سجده بخونید که به خدا نزدیکتر باشین !!

بعضی وقتا بعضیها یه چیزایی میگن که من که سهلم از من گنده ترشم میمونه به این آدم چی بگه !!

والا !!!

پ.ن ۱ : امروز بعد از سه ماه ساعت ۸ صبح کلاس داشتیم . شیمی جبرانی گذاشته بود . داشتم دیوونه میشدم .منم چند وقته که جو گیر شدم همه ی کلاسا رو میرم داشتم دیوونه می شدم . همه بچه ها پاشده بودن لباساشون رو عوض میکردن من هنوز رو تختم بودم . بعد طی یک عمل انتحاری لباسام رو پوشیدم و موهامو شونه کردم و زودتر از اونا از خوابگاه زدم بیرون . همشون مونده بودن !

پ.ن ۲ : الحمدلله امروز بالاخره مجله ی بسیجمون - تلنگر - تو دانشگاه پخش شد . اگه گذاشتن براتون میذارم بخونید . اگرم نذاشتن متن خودم رو که توش نوشتم رو میذارم .

یا علی 

خدا رو شکر محرمتو / دیدم دوباره آقا جون

« السلام علی شیب الخضیب »

دوباره محرم اومد تا من به خودم بیام . دوباره محرم اومد تا از خواب بیدار شم . ۱۱ ماهه که دارم به سلیقه و خواست خودم زندگی میکنم و هر کاری میخوام میکنم. ولی این ماه میخوام دیگه به انتخاب خودت زندگی کنم. دیگه میخوام اونجور که خودت میخوای زندگی کنم . ولی تنهایی که نمیتونم این کار رو انجام بدم . به کمکت خیلی احتیاج دارم . ادرکنی یا ابا عبدالله .

به نظره من « امام حسین (ع) بیشتر از اونی که به میوندار احتیاج داشته باشه ٬ به جلودار احتیاج داره .بیشتر از اونی که به سینه زن احتیاج داشته باشه به تکبیر زن احتاج داره .»

من چند ساله که دیگه وقتی هیئت میرم بیشتر به مداح و سخنرانش دقت می کنم. مخصوصا سخنرانش که یه چیز هم یاد بگیرم . نه اینکه فقط سینه بزنم و بیام بیرون . البته منظورم از این حرف این نیست که سینه زدن ارزشی نداره . نه! منظورم اینه که وقتی میتونم بهره برداری بیشتری کنم از این ماه چرا نکنم. برا  همینه که از محرم پارسال میرم بیت الرقیه . که سخنرانش حاج آقای هاشمی نژاده و مداحی نداره . فقط حاج قربون اولش میاد زیارت عاشورا میخونه و بعدش سخنرانی شروع میشه و خود حاج آقا هم روضه و دعا  تمام . ولی امسال که تهران نیستم که بتونم بیام .از دوستایی که اونجا میرن یا هر جای دیگه سخت التماس دعا دارم .

بذار برا قمی ها هم یه هیئت معرفی کنم که یکی از زیباترین و در عین حال مهجورترین زیارات رو می خونه. هیئت آل یاسین . تو این هیئت زیارت ناحیه ی مقدسه رو میخونن که اون جمله ی اول هم از همون زیارت. به همه ی قمی ها پیشنهاد می کنم که حتما برن . تو چارمردون - مسجد الوندیه برگزار میشه که میرداماد هم مداحشه . بر و بچ تهران هم اگه جایی پیدا کردن که ناحیه بخونه حتما برن . اگر هم پیدا نکردن خودشون بخونن . چون خیلی زیباس . حتما ما رو هم دعا کنین. 

یا علی 

حق با کدام راننده است ... ؟

راننده ای را فرض کنید که در حال دعوت مسافران به سمت وسیله نقلیه خود است و از آنها می خواهد تا خودروی او را که کامل ترین و پیشرفته ترین خودرو است انتخاب کنند. او به مسافرانش اطمینان می دهد که نه تنها این خودرو کاملترین است بلکه خود او نیز راننده ای ماهر و حاذق است که به تمام پیچ و خم جاده و خطرات آن آشناست . بنابراین ادعا می کند که تنها با این وسیله و این راننده در سلامت به مقصد خواهند رسید.

بدیهی است که اگر شما با چنین راننده ای مواجه شوید، تلاش می کنید تا از صحت ادعای او اطمینان حاصل کنید. برای همین ابتدا از او مدارک مستدلی طلب می کنید که حکایت از برتری این خودرو و همچنین برتری راننده آن کند. پس از اطمینان از گواهینامه و تمام ویژگی های خودرو و راننده، به رسیدن به مقصد خود را به آنها می سپارید.

حال فرض کنید که پس از طی مسافتی از راه و اطمینان بیشتر از صحت ادعاهای راننده درباره تسلط او بر جاده و برتری خوروی وی ، ناگهان راننده این وسیله کامل و جامع ادعا می کند که بیش از این نمی تواند شما را همراهی کند، بنابراین مجبور به ترک خودرو و مسافران آن است! با بررسی ها متوجه می شوید که عذر او موجه و واقعا امکان همراهی با شما را ندارد ، اما تکلیف ما در ادامه این مسیر پر پیچ و خم چیست ؟ هزاران راه انحرافی در برابر ماست ! علاوه بر اینها چه کسی بر تمام امکانات و ویژگی های این خودروی کامل تسلط دارد ؟

باز هم بدیهی است که ما از این راننده عاقل سئوال می کنیم اکنون که امکان همراهی با ما را نداری ، آیا برای پاسخ به دغدغه ها و سئوالات ما چاره ای اندیشیده ای؟ چه کسی با پیچ و خم جاده آشناست؟ قرار است فرمان این ماشین پیشرفته در دستان چه کسی قرار گیرد؟

در برابر این سئوالات اما راننده چند پاسخ می تواند ارائه دهد : یک پاسخ این است که راننده سکوت کند و هیچ نکته ای در باره حل این مشکل از خود به جای نگذارد! پاسخ دیگر این است که بگوید شما به عنوان مسافران این وسیله نقلیه می توانید از میان خود یک نفر را به عنوان راننده انتخاب کنید و اما آخرین پاسخ محتمل این است که ضمن معرفی راننده ای جدید، بگوید من در این باره از قبل اندیشیده ام و شما را بلاتکیف رها نمی کنم . هر کس به من اطمینان دارد ، پس از من هم به رانندگی و مسیری که این فرد معرفی می کند اطمینان کند.

قطعا پاسخ اول بر خلاف عقل است و پاسخ دوم نیز اطمینان آور نیست چون فرض بر این است که هیچ یک از مسافران به این خودرو و جاده پیش رو تسلط ندارند . تنها انتخاب راه سوم نشانه عقل و تدبیر راننده و صحت انتخاب ابتدایی ماست .

اکنون این مثال را در قالب یکی از مهم ترین وقایع تاریخ اسلام پیاده می کنیم . یادداشت امروز در حقیقت پاسخ به سئوالی است که حدود هزار و چهارصد سال است در برابر جوامع اسلامی قرار گرفته.

پیامبر گرامی اسلام در حقیقت راننده خودروی کاملی به نام اسلام است . او ما را دعوت کرد با ورود به اسلام مسیر انسانیت را بدون انحراف طی کنیم . ما با رویت معجزات این پیامبر و همچنین برنامه های کاملی که اسلام برای انسان ها داشت این دین را پذیرفتیم . پس از سالیانی ناگهان پیامبر اسلام از همراهی ما در ادامه مسیر عذر خواست و به امر الهی بنا شد تا فرشته مرگ به سراغش آید مانند همه انسان ها اما تکلیف ما که اسلام را پذیرفته بودیم چه بود ؟ چه کسی باید ما را در برابر این همه جاده انحرافی سالم به مقصد برساند؟ چه کسی پس از نبی اکرم اشراف کامل بر این دین دارد ؟

از پیامبری که به او اعتماد کرده ایم درخواست می کنیم که ما را راهنمایی کند . برای پیامبر خدا نیز مانند آن راننده چند پاسخ می توانیم فرض کنیم : نخست این که بگوییم پیامبر اسلام در این باره سکوت کرد و هیچ راه حلی را در برابرمان قرار نداد. این همان پاسخی که بسیاری از علمای اهل سنت به آن معتقدند اما با این فرض آیا به نوعی در عقل فردی که او را عاقل ترین عاقل ها می دانیم تردید نکرده ایم؟ چنین پاسخی را از یک راننده نمی پذیریم و آن را بر خلاف عقل می دانیم آن وقت چطور از پیامبری که اعقل عقلاست بپذیذیم! پاسخ دوم این است که معتقد باشیم پیامبر اسلام راه حل را به مردم سپرده است. بنا براین فرض هر کس که مورد نظر و اجماع مردم بود ، سکاندار این کشتی در برابر طوفان ها و راه های انحرافی است ! در این فرض هم باز نبی اکرم رسالتش را کامل نکرده چون شاید عده ای با فریب مردم ، خود را به آنها تحمیل کنند. بنا براین تنها راه حل درست و مبتنی بر عقل این است که پیامبر در این باره تکلیف مردم را مشخص کرده و نعمت را تمام و دین را به اکمال رسانده باشد. او باید جاکعه اسلامی را از بلا تکلیفی بیرون بیاورد و این اقتضای عصمت و عدالت رسول خداست.

غدیر خم همان لحظه تاریخی است که پیامبر به امر الهی بشر را از بلا تکلیفی پس از خود نجات داد و آنها را سرگردان رها نکرد. من کنت مولا فهذا علی مولا.

حمید رسایی : نماینده ی مجلس

پ.ن : سلام...

پ.ن۲ : عیدتون مبارک !

پ.ن۳ : یا علی 

دوره  گرد ...

ياد دارم يك غروب سرد سرد ...
ميگذشت از توي كوچه دوره گرد:


دوره گردم ، كهنه قالي ميخرم
دست دوم جنس عالي ميخرم


گرنداري كوزه خالي ميخرم ...
كاسه و ظرف سفالي ميخرم


اشك در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهي زد وبغضش شكست

اول سال است و نان در خانه نيست
اي خدا شكرت ولي اين زندگيست؟!


بوي نان تازه هوش از ما ربود ...
اتفاقا مادرم هم روزه بود ........


چهره اش ديدم كه لك برداشته
دست خوش رنگش ترك برداشته


سوختم ديدم كه بابا پير بود...
بدتر از اين خواهرم دلگير بود .


باز آواز درشت دوره گرد ...
پرده انديشه ام را پاره كرد :


دوره گردم ، كهنه قالي ميخرم
دست دوم جنس عالي ميخرم


خواهرم بي روسري بيرون دويد؛
گفت: آقا سفره خالي ميخريد!!!


 محمدرضا یعقوبی

پ.ن ۱ :سلام .

پ.ن ۲:بزرگترین اقیانوس جهان آرام است پس بزرگ باش تا آرام باشی ...

پ.ن۳: امروز ساعت ۳ و نیم برا قم بلیط دارم .

یا علی

دحو الارض

وَ الْأَرْضِ و َمَا طَحَاهَا

قسم به زمين و كسى كه آن را گسترانيده است

بيست و پنجم ماه ذی القعده(جمعه ۲۲/۸/۸۸) روز دحوالارض است. دحوالارض را چنین معرفی می کنند روزي كه زمين از زير کعبه كشيده و گسترانيده شد
گر چه این مطلب یعنی کشیده شدن و گسترانده شدن زمین ، در وحله اول عجیب به نظر میرسد اما تعریف واضح تر این موضوع این است که گفته شود
پس از آنکه تمام سطح کره زمین به مدت طولانی در زیر آب فرو رفته و خداوند خواست تا آن را از زیر آب بیرون آورد که صحنه زندگی موجودات مهیا گردد ، اولین نقطه ای که از زیر آب سر بیرون آورد همان مکان مقدس کعبه و بیت الحرام بود . این واقعه نشان دهنده اهمیت این نقطه و مرکزیت آن برای همه عالمیان است
در واقع دحوالارض روز شروع حیات بخشی خداوند به جهان خاکی است كه توجه به آن در روایات و تعیین اعمال خاص همچون روزه ، عبادت ، دعا و غسل واهتمام به آن از سوی معصومین (ع) نشانگر عنایت حضرت حق به این روز با برکت است
تعبیر به اینکه "در روز دحو الارض رحمت خدا منتشر گرديده و از براى عبادت و اجتماع به ذكر خدا در اين روز، اجر بسيار است" و امثال آن ، مومنین را بر انجام مستحبات مخصوص این روز ترغیب می نماید . درباره روزه این روز آمده است
روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است
روزه این روز کفاره گناهان هفتاد سال است
برای روزه دار این روز هرکه و هرچه در میان آسمان و زمین است استغفار می کند و
از دیگر اعمال این روز شریف دو رکعت نماز است که در آن حمد و پنج مرتبه سوره "والشمس" خوانده می شود و پس از نماز نیز دعایی است که در مفاتیح آمده است . و همچنین دعای "اللهم داحی الکعبه ..." از دعاهای مخصوص این روز است
روايت است که « امام رضا » عليه السلام فرموده اند: درشب بيست و پنجم ماه ذى القعده حضرت ابراهيم (ع) و حضرت عيسى (ع)متولد شده اند. و نیز در اين روز رسول خدا صلى الله عليه و آله ، به قصد حجة الوداع از مدينه به همراه يكصد و چهار هزار يا يكصد و بيست و چهار هزار نفر از راه شجره به مکه عزيمت نمودند که حضرت فاطمه (ع)و تمامى زوجات آن حضرت نیز ایشان را همراهی می کردند.
و نیز در روایتی است که در این روز قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهد نمود

 

نعمتی برای همه

یکی از فامیل هایمان مریض بود. به هر دکتری رفت جوابش کردند.بیچاره شده بود. بهش گفته بودند تا آخر عمرش-معلوم نبود تا کی- باید زمین گیر شود. از آخرین دکتر که جواب رد را شنید آمد خانه گفت:« من را ببرید مشهد». پسر بزرگش ماجرای مشهد را  برای من تعریف کرد:« یک روز گفت تنهای میخواهم بروم حرم اما چون مریض بود، من هم بدون اينكه متوجه بشود، دنبالش راه افتادم. به نزديكي هاي حرم كه رسيديم ، به در تكيه داد. تاا آن روز نديده بودم آنطوري گريه كند. از آقا خواست از دو شفا- مرگ يا بهبودي- يكي اش را به اش بدهد. بعد از يك هفته كه از مشهد برگشتيم پدرم فوت كرد اما هيچ كس براي مرگش ناراحت نشد چون او شفايش را از آقا گرفته بود.

*

خواهرم ازدواج كرد و رفت خارج. مادرم از لحاظ روحي شرايط خوبي نداشت. به خاطر يك ماموريت كاري بايد مي رفتم مشهد. مادرم گفت:« رسيدي حرم يك زنگي به من بزن». رفتم مشهد. ظهر همان روز رفتم زیارت. گنبد را که دیدم شما ره خانه مان را گرفتم:« مامان من الآن روبروی گنبد هستم.» نمی دانم چقدر گذشت. هر دویمان داشتیم گریه می کردیم .هیچ چیزی نمی گفتیم. دل هر دویمان برای خواهرم تنگ شده بود. امام رضا(ع) شده بود سنگ صبورمان.

*

آن قدیم ترها همسایه ای داشتیم که سنی بودند( بین عوام تلقی با این شکل است که سنی ها به امامان تشیع اعتقادی ندارند). دختر این همسایه ی ما بچه دار نمی شد. یک روز مادر این دختر با مادر من داشت درد دل می کرد. می گفت که دخترش را می خواهد ببرد پابوس امام رضا(ع)! مادرم تعجب کرده بود. زن همسایه گفت:«امام رضا(ع) در روزهای سخت نعمت همه ی آدم هاست.

*

از آخرین سفری که به مشهد رفته بودم چهار سال می گذرد. قرار بود برای همین پرونده هم با دوستان به مشهد بروم اما در آخرین روزها نشد. می داستم که این نشدن بی حکمت نیست.  من در این چهار سال برای امام رضا(ع) هیچ کاری نکرده بودم، نه مطلبی نوشته بودم و نه ادای دینی کرده بودم. رفتم سراغ حافظ:« به جان پیر خرابات و حق نعمت او / که نیست در دل من جز هوای خدمت او / بهشت اگر چه نه جای گنه کاران است / بیار باده که مستظهرم به همت او».

کامران بارنجی - همشهری جوان . ش ۲۳۵

یا علی مددی

هشتمین خورشید

اللهم صل علی بن موسی الرضا المرتضی الاءمام التقی النقی و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری الصدیق الشهید صلاه کثیره تامه زاکیه متواصله متواتره مترادفه کافضل ما صلیت علی احد من اولیائک

8/8/88

قلبي شكست و دور و برش را خدا گرفت / نقاره ميزنند ... مريضي شفا گرفت

ديدي كه سنگ در دل آيينه آب شد / ديدي كه آب حاجت آيينه را گرفت

تقریبا یه سال هست که نرفتم مشهد. آخرین بار زمستون پارسال بود که رفتیم مشهد که اونم کاشکی نمیرفتم ... آخه از بعضی از رفقای نزدیکم یه چیزایی فهمیدم که ... .

 میگن رفیق رو باید تو سقر شناخت همینه دیگه ... .

امسالم که بچه های فارغ الفروغ رفتن مشهد ما نتونستیم . عیدم که نمیتون برم. حالا معلوم نیست تا کی برم. حالا ولش  کن. ما رو ببین . تولد امام رضاس ما داریم از خودمون میگیم. بابا ایول!

تو این پست چیزی به ذهنم نرسید بذارم برا همین تو یکی از سایتا یه سری عکس دیدم از مشهد قدیم. برا من خیلی جالب بود. امیدوارم برا شما هم جالب باشه. البته تو سایت پرچم .

امام رضا(ع) :«صبح کردم با عمر کاسته شده، اعمال ثبت شده، و مرگ در کمین. دوزخ در دنبال و جهل از اینکه بر سر ما چه خواهد آمد ...»

یا علی مددی

ایمن باش که او هست ...

گنجشکی به خدا گفت :
لانه ی کوچکی داشتم ، آرامگاه خسته گی هام ، سرپناه بی کسی هام ، طوفان تو آن را از من گرفت! کجای دنیای تو را گرفته بود؟
خداوند گفت:
ماری در راه لانه ات بود، تو خواب بودی، باد را گفتم لانه ات را واژگون کند . آنگاه تو از کمین مار پرگشودی ! ! !
چه بلاها از تو به واسته ی محبتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخاستی !!

یا علی مددی

صبح بی تو

تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.   
«غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را.   

وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند... ( منبع )


صبح بی تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد

بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد

بی تو می گویند تعطیل است کار عشقبازی

عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد

جغد بر ویرانه می خواند به انکار تو اما

خاک این ویرانه ها بویی از آن گنجینه دارد

خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد

عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد

روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرم

ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد

در هوای عاشقان پر می کشد با بی قراری

آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد

ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می گشاید

آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

مرحوم قیصر امین پور

یا علی مددی

در آغوش حق!

 

با جواد(یکی از هم اتاقیام) رفتم نمازخونه برا نماز:

الله اکبر..

ای نامرد ! هم تیمی بودیم ها چه جوری با پاش زد پای چشمون تا ۲ دقیقه هیچ جا رو نمی دیدم ...

اهدنا الصراط المستقیم...

نامرد این امیرخانی چه قلمی داره. این رمان من اوش خیلی قشنگه ...

والضاااالین...

ای ! حواسم نبود برا مسابقت فوتبال ثبت نام کنم. برنده که نمیشدیم. میرفتیم میخندیدیم. حال میداد ...

لم یلد و لم یولد...

وبلاگ خیلی داره شلوغ پلوغ میشه. باید بشون بگم کمتر پست بذارن. خوب شد همه ی بچه های کلاس پایه نبودن. وگرنه چی میشد...

سمع اله و لمن حمده..

این استاد ریاضیم آخر اگه همه ی بچه ها رو نندازه خیالش راحت نمیشه. بلد نیس درس بده ...

ربنا آتنا فی دنیا حسنه...

ای! اگه میشد این هفته برم تهران برا نمایشگاه مطبوعات. میرفتم همشهری جوانیا رو از نزدیک میدیدم. فردا هم احسان ناظم بکایی میاد ...

الحمد لله اشهد ان لا اله الا اله....

خدائیش چه لحظه ی باحالی بود دقیقه 93 که استقلال گل خورد...

سبحان اله والحمدلله ...

اگه پرسپولیس هم برده بود الان فقط 4 امتیاز با صدر جدول فاصله داشت بی لیاقت...

سبحان ربی الاعلی و بحمده..

............................................................. !!!

السلام و علیک ایها النبی...

آخ امروز چی بنویسم تو وبلاگ . دیگه دارم کم میارم ...

السلام و علیکم و رحمه اله و برکاته...

جواد گفت: قبول باشه منم با شرمندگی گفتم : قبول حق!!

یا علی

چند جمله ی زیبا از دکتر شریعتی

 

وقتی کبوتری شروع به معاشرت باکلاغ ها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه می شود.

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.

دلهای بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند.

به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق . آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد.

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است.

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گريستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری.

منبع: وبلاگ نسل امروز

یا علی

                                           ششمین خورشید

به شهادت رسیدن ششمین خورشید تابناک آسمان امامت و ولایت و رئیس مذهب شیعه بر شیفتگان حضرتimg/daneshnameh_up/d/d0/emamsadeq.jpgش تسلیت باد.

بزرگترین ...

بزرگترین گناه ترس است.

بزرگترین تفریح کار.

بزرگترین بلا نا امیدی

بزرگترین شجاعت :صبر

بزرگترین استاد :تجربه

بزرگترین اسرار :مرگ

بزرگترین افتخار :ایمان

بزرگترین سود :فرزند نیک

بزرگترین هدیه :گذشت

بزرگترین سرمایه : اعتماد به نفس

امام علی(ع)

پ.ن ۱: خیلی زیباس و جای فکر دارد. مگه نه؟

پ.ن۲: اینو یکی از دوستام با پیامک برا فرستاد: امین دارابی. دمش گرم

یا علی

مشکل من: آهنگ مبتذل

تو این پست نه میخوام خاطره بنویسم نه شعر بذارم.نصیحت هم نمیخوام بکنم. فقط میخوام در مورد مشکلی حرف بزنم که شاید خیلی از شما و خود من گرفتارشیم:

آهنگ مبتذل

 البته شاید خیلیامون تعریف درستی از غنا نداشته باشیم که گرفتار چنین مشکلی میشیم.

آهنگ غنا آهنگیه که آدم رو تحریک میکنه.« چه از لحاظ شعری و چه از لحاظ موسیقیایی». مثلا شاید خیلی از آهنگا باشن که سبک نامناسبی دارن و شعر بسیار زیبایی دارن و بعضی از افرادی که فقط به شعر اهمیت میدن جذب اون آهنگ بشن.مثل بعضی از آهنگای رپ که شعرهای اجتماعی و زیبایی دارن ولی سبک مبتذلی دارن که غنا حساب میشه. یا بعضی از آهنگا هستن که سبک بسیار زیبا و سنگین و خوشایندی داشته باشن ولی شعر مبتذلی دارن . و نه حتی مبتذل. شعر به درد بخوری ندارن. چون شعر که حتما نباید مبترل یا هزل باشه که نامناسب حساب بشه. بلکه خیلی لز شعرایی که موضوع مشخص و یا درست و به دردبخوری ندارن هم جز همون شعرای مبتذل هستن. مگه ما نمیگیم که اسلام دین زندگیه. پس آیا نباید در تمام موارد به کار برد؟ که موسیقی یکی از کاربردی ترین مواردشه. پس کمی بیشتر فکر و سپس عمل کنیم.البته اول خودم انشاالله.

همین

یا علی

تا قرآن در دست مسلمانان هست...

شنیده ایم که در مجلس شورا پاریس ،یک نفر از نمایندگان در حالی که نطق می کرد و قرآن را به دست گرفته بود، گفت:«تا این کتاب در دست مسلمانان است، نمی توانیم بر آنها حکومت کنیم!»

تایید این مطلب آنکه سیصد سال پیش در پیمان نامه ی یکی از سردمداران فرقه های اسلامی آمده است:«باید مصحف، نقص شود و به غیر عربی ترجمه گردد.»

قرار است حکومت دولت های اسلامی به دست خود مسلمانان باشد و کفار به واسطه ی دست نشانده های خود بر ما سیطره داشته باشند؛ زیرا روشن است که ترجمه ی قرآن دیگر قرآن نیست.مقصودشان این است که قرآن در دست مسلمانان نباشد تا بر آنها حکومت کنند، یعنی قرآن نظیر همین تورات و انجیل فعلی باشد که به زبان فارسی هم ترجمه و چاپ شده است.

و نیز قرار است آیات برائت از مشرکین و سب و لعن کفار از قرآن اسقاط گردد. و فقط آیات مربوط به خداپرستی باقی بماند.مثل تورات و انجیل فعلی. و گاهی هم شنیده می شد که می گفتند: آیات منتخبه به جای قرآن چاپ شود تا اینکه کل قرآن در دست ها نباشد. یعنی : از قرآن به جز درس آن { و یا :عکس آن} باقی نمی ماند.

البته در این صورت درس قرآن هم نمی ماند، بلکه درس بعض قرآن می ماند، نه تمام قرآن!

آیا نباید این مطلب را همیشه عنوان کرد تا مسلمانان بیدار شوند؟! باید مسلمانان را تنبه دهیم که استعمارگران و کفار خیال دارند از هر راهی و به هر وسیله ای که شده قرآن را از دست آنها بگیرند. الآن یکی از حکومت های اسلامی قرآن چاپ می کند و دیگران نمی توانند قرآن را چاپ کنند. معلوم است چیزس را که خودشان به دست مسلمانان داده اند خودشان هم می توانند پس بگیرند یا تغییر دهند. ابتدا هیئت اجتماعیه قرآن را می گیرند و به صورت اجزا و جزوات به دست مسلمانان می دهند و کم کم آن اجزا را هم از دستشان می گیرند. یا ابتدا آیات منتخبه و مجموعه ای مواعظ و حکم و تاریخ و قصص قرآن و در نتیجه قرآن ناقص را به دست مردم می دهند،بعد همان را هم به آسانی از دست آنها می گیرند. ما هم با همه ی بیداری و توطئه های دشمنان در خوابیم، پس کی بیدار می شویم تا ببینیم دشمن علیه ما چه می کند؟!

منبع : کتاب «در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت» . نوشته محمد حسین رخشاد

پ ن۱:   پس کی بیدار می شویم تا ببینیم دشمن علیه ما چه می کند؟!

پ ن ۲: آقا سعید، اشتباه برداشت کردین. من دعوا نکرده بودم همون جر و بحث های همیشگی بود که از دستشون خسته شده بودم . همین.

پ ن ۳: در ضمن من خودم هم تا ساعت ۱ خواب بودم. بعد از ظهر رفتم

پ ن۴: حالا پایه ی نمایشگاه قرآن هستی؟

پ ن۵: چرا آی دی ما رو قبول نمی کنی؟

یا علی

عزیز دل

عزیز دل ما ، حاج آقای هاشمی نژاد ، امسال هم در ماه مبارک رمضان در بیت الرقیه برنامه دارن.در این ماه میخوان در باره ی «غفلت» صحبت کنن که باعث عقب افتادگی خیلی از ما شده و باید خیلی مراقبش باشیم. غفلت یعنی به چیزی ایمان داریم ولی فراموشش می کنیم. مثلا به خدا ایمان داریم ولی گاهی فراموشش میکنیم. اگه میتونید حتما بیاین. تازه قبل از سخنرانی ایشون هم حاج قربون مناجات حضرت امیر رو می خونن.

مولای یا مولای، انت الغفور و انا المذنب و هل یرحم المذنب الا الغفور. 

پیروزی، خیابان پنجم نیروی هوائی، بیت الرقیه.

هر شب از ساعت ۹:۳۰ تا ۱۱:۱۵ .

یا علی

محتاج دعا

امیرالمومنین(ع):« نگوئید رمضان، زیرا نمی دانید رمضان چیست؛ و اگر کسی گفت، باید صدقه داده و روزه بگیرد . بلکه همانطور که خداوند فرموده است بگوئید ماه رمضان».

ماه رمضان امسال هم بالاخره اومد . شاید خیلیا باشن که بخوان تو این ماه «آدم» بشنو همون چیزی بشن که خدا و ژیغمبرش دوست دارن که البته خیلی خوبه و لی اگه بتونن. ولی من میدونم نمیتونم. برا همین تو این ماه نمی خاوم «انسان کامل» بشو و نمی خوام کار خاصی انجام بدم. فقط میخوام یه کار خاصی رو انجام ندم: نگاه حرام. بزرگترین مشکل من و شاید خیلیای دیگه همین باشه.

من دعا میکنم که بتونم. شما هم دعا کنین که به دعاتون سخت محتاجم.

همین

یا علی

بعثت مبارک!

به به که چه روز خرم آمد      *****      مبعوث نبی اکرم آمد

از بعثت او جهان جوان شد     *****       گیتی چو بهشت جاودان شد

... و مهمترین مطلب فهمیدن حق این شب و روز است.

او سرور تمامی مخلوقات و شریفترین و نزدیکترین آنها به خدا و محبوبترین آنها نزد خداست. اوست «نور اول»، «حجاب اقرب»، «عقل اول» و «اسم اعظم» و هیج پیامبر و فرشته ی نزدیکی به خدا، نما توانند به این صفات برسند و اوست رحمتی برای جهانیان. بنابراین باندازه ی شرف وجود او که شریفترین موجودات است و باندازه ی خیرات مبعث شریفش، شرف این روز و نور و خیر و برکات آن بیشتر میشود. و بهمین اندازه حق شکر آن برای امت و شیعیانش در نزد عقل بیشتر می شود. ای عاقل ! فکر کن آیا آنچه را گفتیم قبول داری؟اگر قبول داری باید جدیت کنی و احتیاج به تشویق نداری .زیرا خیر خود بخود انسان را مجذوب میکندو اگر قبول نداری یا باید از عقاید اهل اسلام خارج شده یا باید خود و قلبت را اصلاح کنی تا ایمان پیدا کنی ولیگمانم این است که کوتاهی اغلب مسلمین در این موارد به جهت قبول نداشتن و بی ایمانی نیست-پناه بر خدا-بلکه «به خاطر غوطه ور شدن در زیباییهای این دنیای پست و فریب خوردن از آن است. آنقدر سرگرم رقابت برای بدست آوردن مادیات شده اند که از این امور غافلند و تا دیدار قبر از این سرگرمی بازنمی ایستند. یاد دنیا دلهای آنان را از یاد خدایشان و فهم مبداء و معادشان باز داشته است.»

خلاصه سالک باید با تمام توان سعی کتد این روز آنچنانکه باید بزرگ داشته شود و نعمت بعثت و نور و برکات و بزرگترین سعادتها و خیراتی که پیامبر(ص) آورده است را آنگونه که باید ، بفهمد . خود را آزمایش نموده و مقدار خوشحالی خود را در این روز بفهمد. و «اگر ببیند خوشحالی او در جشن و سرور دنیایی به همین اندازه یا بیشتر است ، باید پستی نفس و وارونگی قلب خود را اصلاح نموده و از صفات حیوانی و عالم طبیعت فاصله گرفته و خود را به عالم نور نزدیک نماید.»    

 قطره از دریای عظیم ((المراقبات)) نوشته ی : عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

چند عکس با موضوع بعثت و پیامبر:

پوستر1

پوستر 2

پوستر 3

پوستر 4

پوستر5

پوستر 6

چند تا مولودی هم میتونید از لینک های زیر بگیرید:

بعثت پیامبر(ص)

بعثت پیامبر(ص) 2

این هم ویژه نامه ی عید مبعث از تبیان

ویژه نامه ی عید مبعث

یا علی

 

اعتکاف

اعتکاف در اسلام واقعی :

۳ روز عبادت

۳ روز خودسازی

۳ روز روزه ی واقعی

۳ روز از غیر خدا بریدن

۳ روز قرآنی شدن

۳ روز با خدا بودن

۳ روز انس با دعا

۳ روز انسانیت

۳ روز ...

اعتکاف در اسلام من:

۳ روز استراحت

۳ روز شکم سازی

۳ روز گشنگی و تشنگی کشیدن

۳ روز بلوتوثِ جدید

۳ روز با دوستان

۳ روز و کمی قرآن

۳ روز و کمی دعا

۳ روز ...

اعتکاف در اسلام شما ؟؟؟

یا علی