منتقدان سرمایه داری در ایران چه کسانی هستند!
آنهایی که به نقد سرمایه داری می پردازند ، زیاد این جمله را شنیده اند که : “عاقبت تفکر شما چیزی هست که در شوروی اتفاق افتاد” !
استالین از کسانی بود که به شدت به سرمایه داری می تاخت ، ولی خود ساختاری را بنا ساخت که چندان با انواع سرمایه داری خشن تفاوتی نمی کرد.سرمایه داری دولتی و متمرکز کردن ثروت سرزمینی با وسعت تولید صنعتی شوروی (آن هم با آن عظمت جغرافیایی و منابع وسیع) در دست بوروکرات های حکومتی حزب ، ساختاری را بوجود آورد که خیلی ها آن را به عنوان یک
“سرمایه داری دولتی” می شناختند.
استالین بعدها یکی از سوژه های طرفداران سرمایه داری، برای کوبیدن نقدهای به سرمایه داری شد
احمدی نژاد با اینکه تفاوت های زیادی می تواند با شخصیتی مثل استالین داشته باشد، ولی در بخش ادعاهایی که علیه سرمایه داری داشته است ، کاملا به راه استالین رفته است. این روزها اگر کسی علیه سرمایه داری و کاپیتالیسم صحبت کند،او را در کنار احمدی نژاد دسته بندی می کنند!
فردی که در هیچ سخنرانی ای نیست که یک فحش به سرمایه داری ندهد.با این حال بهتر است که ستون های فکری اقتصاد دولت احمدی نژاد را خوب بشناسیم.
- دکتر جمشید پژویان:این استاد عزیز دانشکده ی ما دقیقا جمله ی جالبی در یکی از سخنرانی هایش در جواب یکی از دانشجویان (طی پرسش و پاسخ دانشجویی ای که دانشکده اقتصاد در آبان ماه برگزار نمود) دارد.وی در جواب یکی از دانشجویان که در باب رعایت عدالت اجتماعی در مورد طرح هدفمند کردن سوبسید ها می پرسید این پاسخ را داد:”اصولا ما در اقتصاد علمی چنین مسئله ای که شما عدالت می نامید نداریم و عدالت در اقتصاد متعارف مطرح نیست و ما فقط از طریق دولت می توانیم شکست خوردگان بازی چرخه ی اقتصاد را از طریق کمک های پولی و یا اجتماعی ، دوباره به عرصه ی بازی برگردانیم”.این حرف یعنی حمایت دقیق از تئوری های کینزی که پایین تر توضیح خواهم داد.
جمشید پژویان که خود کل دوران فوق لیسانس و دکترای خود را در آمریکا گذرانده است، اکنون از ستون های فکری اقتصاد دولت ضد سرمایه داری احمدی نژاد به حساب می آید
- دکتر حسینی(وزیر اقتصاد دولت):ایشان که گویا در دانشگاه شهید بهشتی اقتصاد کلان و همینطور توسعه تدریس می کند ، آنطور که دوستان مان در دانشکده علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه بهشتی نقل کردند، کاملا از تزهای سرمایه داری “جان مینارد کینز” حمایت می کند و بقیه او را یک کینزین می دانند !
جان مینارد کینز کیست؟
کینز که از اقتصاددانان بزرگ سرمایه داری جدید (نئو کلاسیک) محسوب می شد ، نقش عمده ای در اصلاح تئوری های اقتصاد بازار آزاد داشته است و تز او بر محور حقظ مطلوبیت و نگه داشتن سطح مبادلات از طریق کمک به مصرف بیشتر در اقشار پایین تر جامعه ، استوار است.به این معنا که از نظر او ، برای اینکه اجناس وارد کنندگان و تاجران و رانت خواران و تولید کننده های سرمایه سالار خریدار خود را در دوران رکود حفظ کنند ، باید با استفاده از سیاست های حمایتی مصرفی و پولی میزان مصرف را در طبقات پایین حفظ کنند تا مراحل شکست بازار طی شود.
جدا از این مسئله که بحران و عبور از مرحله ی معروف به شکست بازار معمولا در ایران از تئوری های مزخرف سرمایه داری تبعیت نمی کند ، باید دید که چرا فردی چون احمدی نژاد ژست ضد سرمایه داری می گیرد؟
به طور قطع مطمئن هستم که این بیچاره فرق سرمایه داری و سرمایه داری تعدیل شده و اقتصاد مبتنی بر فرهنگ ناب ایرانی – اسلامی ! را درک نمی کند و بطور کلی طبق معمول روی هوا چیزی را می پراند.البته در شان ما نیست که در نقد مهره ی دست چندم ولایت که چنین شخصی باشد مطلب بنویسیم.منتهی این متن دفاعیه ای بود در برابر کسانی که با چهره ی منتقد لیبرال سرمایه داری ، بدون آنکه بفهمند به منتقدین اصلی آن ضربه می زنند.
امروز داشتم فکر می کردم که با پیشرفت روزافزون علم و تکنولوژی دیگر هیچ بهانه ای برای تنبلی و سهل انگاری در اجرای فرایض دینی وجود ندارد .
بلی ! نمی دانی قبله کجاست ؟ قبله نما جهت درست را نشان می دهد .
بین رکعت های نماز به شک می افتی ؟ رکعت شمار خیلی دقیق به شما می گوید چند رکعت نماز به جا آوردید .
نمی دانی چند صلوات فرستادی ؟ صلوات شمار هست .
انواع سجاده های زیبا و مهر تربت به وفور در بازار وجود دارد .
انواع وسایل جالب و کاربردی مانند ساعت اذان گو اختراع شده و ماکت های نفیسی از کعبه و بیت المقدس ساخته شده است .
پس دیگر تنبلی چرا ؟
به نماز نگوئید کار دارم . بلکه به کار بگوئید وقت نماز است .
از این ها گذشته به تازگی در منزل ما شور و نشاط خاصی حکمفرما شده و همه فرزندان مومن من با نشاط خاصی ....
اگر گفتید چکار می کنند ؟
بلی ٬ بلی ٬ بلی ٬ درست حدس زدید . به ایام الله دهه فجر نزدیک می شویم . ما مشغول تزئین خانه هستیم و ساجده خانم چند شاخه گل گلایول به دیوار نصب کرده و جلوه خاصی به خانه داده است .
محدثه کوچولو نیز چند تا از شعارهای انقلابی مربوط به انقلاب را حفظ کرده و در هر مناسبتی آن ها را سر می دهد و بدین ترتیب ما را به یاد روزهای ملکوتی انقلاب می اندازد .
فرزندان من یک نمایشنامه طنز به همین مناسبت ساخته اند که مشغول تمرین آن می باشند . در این نمایشنامه اوباما و نخست وزیر اسرائیل به همراه کروبی و موسوی در کاخ های پوشالی خود نشسته اند و ناگهان متوجه می شوند که مستضعفین جهان قیام کرده اند !!
حال این افراد نادان از شدت ترس و عجله نمی دانند چکار کنند و حاضرند سوراخ موش را به قیمت هزارتومان خریداری کنند !
خیلی نمایشنامه جالبی است و انصافا دیدنش مفرح و آموزنده است .
حال که همه مردم دنیا از فرارسیدن دهه فجر خوشحال هستند ما نیز باید سعی کنیم تا می توانیم مراسم دهه فجر را باشکوه تر برگزار کنیم و انشاالله باعث شویم استکبار و ایادی داخلی آن یعنی سبزهای لجنی مفتضح تر شوند !
بلی ٬ مثل همیشه ٬ به امید آن روز
ایران و شعب ابی طالب
« با شش سال حیات بالنده اسلام، قریش مستأصل از رشد روزفزون این دین خصوصا در بین جوانان،به دنبال تصمیمگیری نهایی و چارهجویی برآمدند و تصمیم داشتند این بار تمام قدرت خود را برای جلوگیری از گسترش اسلام و نفوذ پیامبر(ص) بسیج نمایند.
آنها در «دارالندوه» یا همان شورای مشورتی قریش، اجتماع نمودند و پیماننامهای نوشتند و بیش از هشتاد مهر بر آن زدند .
در پیماننامه قریش آمده بود که امضا کنندگان نگذارند به هیچ وجه کسی با بنی هاشم، رفتوآمدی نماید، ازدواجی با آنان صورت گیرد و یا دادوستدی با آنان بنماید مگر آن که بنیهاشم خود محمد را تسلیم قریش نمایند.
بدین ترتیب بنیهاشم در محاصره کامل و همه جانبه قریش قرار گرفت و قریش تا حد کشتن محمد(ص) به طور پنهانی یا آشکارا هم پیمان شدند و پیمان را بر کعبه آویختند.
از آن تاریخ هر یک از قریش مسلمانی را میدید او را به زنجیر مینمود و سخت ترین شکنجهها را بر او روا میداشت و مسلمانان در فشار و سختی فراوانی قرار گرفتند. قریش، دیگر به چیزی جز کشتن پیامبر رضایت نمیداد و همگی بر آن همداستان شده بودند.
ابوطالب حامی سرسخت پیامبر، که پیمان و یکانگی قریش را در دشمنی با برادرزاده خود مشاهده کرد، تمام بنی هاشم و مسلمانان را جمع نمود و آنها را داخل درهای در نزدیکی مکه به نام «شعب ابوطالب» برد تا با دوری از محیط زندگی قریش، از شر دشمنان در امان باشند. او شبانگاه خود بر ورودی درّه پاسبانی میداد و همواره بر بلندیها نگهبانانی میگماشت تا از حمله غافلگیرانه قریش در امان باشند. او همچنین هر شب جای خواب پیامبر را عوض میکرد تا مشرکان نتوانند محل استراحت پیامبر را شناسایی نمایند و او را در خواب ترور نمایند.
هیچ کس از مسلمانان نمی توانست آزادانه از شعب خارج شود زیرا قریش در بین راه اگر با او برخورد میکردند از آزار و شکنجه و ضرب و شتم خودداری نداشتند. کسانی که به قصد تجارت وارد مکه میشدند نیز حق نداشتند با بنی هاشم معامله کنند و اگر کسی چیزی به آنان میفروخت تمام سرمایه اش را غارت میکردند. ولیدبن مغیره اشخاصی را در مکه گماشته بود که فریاد میزدند: «هر کس از حامیان محمد خواست چیزی بخرد قیمت را آن قدر بالا ببرید که از معامله صرفنظر نماید.»
سه سال بر این وضع گذشت و مسلمانان در سختی شدید زندگی می کردند و صدای ضجه بچهها از گرسنگی به گوش اهالی مکه میرسید. شدت رنج و ابتلای آنان، حتی مشرکان را نیز ناراحت کرده بود. به طوری که بسیاری از قریش از این وضع ناراضی شدند و از پیماننامه اظهار تنفر مینمودند و بعضی تصمیم داشتند مخالفت و پشیمانی خود را آشکار کنند.
این وضع حدود سه سال ادامه پیدا کرد و مسلمانان زجر بسیار کشیدند ولی تقدیر و اراده الهی برخلاف میل مشرکان رقم خورد و خداوند موریانه را بر پیماننامه قریش که در کعبه آویخته بود، تسلط داد و تمام جملات آن مگر «بسمک اللهم» را خوردند. جبرئیل این رویداد را به پیامبر اکرم (ص) اطلاع داد و ایشان نیز ابوطالب را مطلع نمودند. ابوطالب گفت: «پسر برادرم! کسی وارد دره نشده است. این را از کجا میدانی؟» فرمود: «خداوند مرا مطلع نموده است.» ابوطالب گفت: «اعتقاد تو درست است و من گواهی میدهم تو راستگو هستی.» ابوطالب خانواده خود را فراخواند ولی از جزئیات این جریان به کسی مگفت تا مبادا مشرکین بشنوند و برای پیماننامه حیلتی کار بندند. سپس به همراه چند نفر از دره خارج شدند و به طرف کعبه رفتند. قریش که گرد کعبه اجتماع داشتند، از دیدن ابوطالب خوشحال شدند و گمان بردند او دست از حمایت برادرزاده خود برداشته و میخواهد پیامبر (ص) را به قریش تحویل دهد. ابوطالب گفت: «من برای امری که امیدوارم صلح را بین ما برقرار نماید آمدهام. بروید پیماننامه را بیاورید.» قریش پیماننامه را آوردند و تمام آنها امیدوار بودند وقتی پیمان نامه گشوده شود، ابوطالب برادرزاده خود را به آنها تحویل خواهد داد. بعد از آوردن پیماننامه، ابوطالب گفت: «همین پیماننامه حاکم بین ما و شما باشد. پسر برادرم خبر داده است که خداوند موریانه را بر این پیماننامه مسلط نموده و تمام آن را خورده است جز «بسمک اللهم». او هرگز دروع نمیگوید. حالا پیماننامه را بگشایید و اگر حرف او درست بود، دست از این ظلم و تعدی و دشمنی بردارید و اگر بر خلاف گفتهی او بود من او را به شما تسلیم مینمایم. خواستید او را بکشید و خواستید وابگذارید.» وقتی پیماننامه را گشودند، درست همان شده بود که پیامبر (ص) فرموده بود. قریش درمانده شده بود ... .
متعاقب این خبر، حدود سه سال تحمل گرسنگی و رنج مسلمانان به پایان رسید و پیامبر (ص) با یاران خود در حالی که از چهره آنها شدت گرسنگی و رنج آشکار بود، از دره خارج شدند... . »
حضرت محمد (ص) و یارانش سه سال در حاصره ی کامل و تحریم قرار داشتند . تنها به این خاطر که به خواسته های کافران و مشرکان قریش تن ندادند و تسلیم حرف آنها نشدند . سه سال گرسنگی و تشنگی کشیدند فقط به خاطر دفاع از آیین حق .
حال ننگ بر من اگر بخواهم برای خاطر رفاه خودم و خانواده ام از آیین حق و اسلام عقب نشینی کنم !
به والله قسم که مشکل بیگانگان با ما فقط بر سر اسلام است . فقط بر سر این است که ما خواهان حکومت اسلامی هستیم . این تحریم ها هم یکی از صدها روش های آنان برای در تنگنا قرار دادن ماست . البته این حرفها هرگز دلیلی بر ناکارآمدی برخی از مدیران ما نخواهد بود و من هم مثل خیلی های دیگر از برخی از مدیران دولتی انتقاد و گلایه دارم و هرگز دینم را فدای افراد نمی کنم .
پس مطمئن باشید این مشکلات تا وقتی که نظام ما کلمه ی اسلامی رو با خودش یدک میکشه برای مملکت ما وجود داره ٬
ولی این را بدانید که تاریخ تکرار خواهد شد :
« فان حزب الله هم الغالبون ... »
یا علی
خدا لعنتشون کنه ...
خدا لعنتشون کنه اونایی رو که این جسارتا رو کردن!
خدا لعنتشون کنه اونایی رو که برای این کار زمینه سازی کردن !
خدا لعنتشون کنه اونایی رو که این عمل قبیح رو دیدن و حرفی نزدن و سکوت کردن !
خدا لعنتشون کنه اونایی رو که این کار رو دیدن و به جای محکوم کردن مسببانش ٬صدا و سیما رو محکوم کردن !
خدا لعنتشون کنه اونایی رو که ادعای پیرو راه امام شون گوش فلک رو کر کرده ولی حرفاشون ضد اونه !
می خواستم بگم ....!!!
دیدم دیگه اگه این آخریه رو بگم شاید سیاسی شه ...
ولی نه . من حرف سیاسی نمی زنم . اینایی که می گم اعتقاد و دینمه . زندگیمه . وجودمه .
پس میگم :
خدا لعنت کنه اونایی رو که وقتی طرفداراشون می گفتن « نه غزه نه لبنان ٬ جانم فدای ایران » سکوت کردن و چیزی نگفتن !
خدا لعنت کنه اونایی رو که وقتی طرفداراشون می گفتن « جمهوری ایرانی » که مخالف اسلام و مذهبمونه سکوت کردن !
خدا لعنت کنه اونایی رو که با سکوتشون مسبب این عمل شدن !
که سکوتشون از صد تا فحش هم بدتر بود .
خدا لعنتشون کنه !
بعدا اضافه شد : اگه بچه ها فکر می کنن که این مطلب من سیاسیه ( که من این فکر رو نمی کنم و گفتم که این اعتقاد و مذهبمه ) میتونن این پست رو پاک کنن .
یا علی
درد دل و درد سر
ببخشید. واقعا ببخشید. اخه قرار بود تا چند وقت نیام. ولی نشد. یعنی نتونستم. ولی قول میدم همین یکی باشه و بعد از این دیگه تا چند وقت اذیتتون نکنم. عهد خودم رو شکستم و اومدم فقط به خاطر اینکه فکر کردم که وبلاگ داره از مسیر خودش منحرف میشه . چیزایی که نباید تو وبلاگ نوشته بشه داره نوشته میشه. یعنی در این مورد صلاح مملکت خویش رو خود خسروان هم نمیدانند .
بعد از اینکه آقای احمدلو اون مطلب کذایی (عکس های لو رفته از خواهران اوباما) رو گذاشت و اون ماجراها پیش اومد و رفتن و اومدن ایشون گفتیم ( یا شایدم گفتم) که دیگه مطلب سیاسی که به کسی یا اعتقادات کسی توهین کنه نذاریم( یا نذارم). چون این وبلاگ خصوصی نیست که هر کی بیاد نظره خودش رو بذاره . اونم درباره ی سیاست که خیلی زود باعث ایجاد کدورت بین بچه ها میشه. ولی دوباره آقای احمدلو اون پست «پیام خوش امد گویی در هواپیمای ایرانی» رو گذاشت و تو اون به رئیس جهور توهین کرد(رئیس جمهور شب تاب) و به بسیجی ها هم توهین شد ( اگر در هوای داخل كابین اختلالی پیش آمد، سربند مخصوصی از بالای سرتان به پایین می افتد كه رویش نوشته: فدای رهبر. فورا آنرا برداشته و بسیجی وار آنرا دور سر خود ببندید و یا حسین گویان از دربهای اضطراری یعنی دو درب در جلو ، دو درب درعقب و یك درب در وسط هواپیما به بیرون پرت شوید. ) رو گذاشتن و بعدشم پست « سقوط یک فروند هواپیمای توپولوف » رو گذاشتن که دوباره تو اون به رئیس جمهور توهین شد. بعد یا قبلش هم(درست یادم نیست) تو نظرات پست «گزینش رئیس دنیا» نوشتن که « کاندیدای چهارم : قبلا تو لپ لپ بوده !! اگه گفتی کیه ؟» حلا به نظر شما منظورشون از کاندیدای چهارم و از لپ لپ دراومده کی بود؟ کسی بود غیر از رئیس جمهور الان کشورمون؟! آقا سعید شما که گفتی یه طنر انتقادی به نظرت اون طنز انتقادیه؟!
«سپیده» خانم تو جواب « مهدیس» خانوم نوشتن که « بچه ها به طنز یه چیزایی نوشتن شما به دل نگیر» . به نظر شما بچه ها حق دارن هر چی که دلشون بخواد بنویسن؟! هر چیزی که به هر کسی توهین کنه؟!
.
.
.
.
بازم می خواستم بنویسم که دوباره یاد مرامنامه ی وبلاگ افتادم و بی خیال شدم. امیدوارم بقیه بچه ها هم اون مرامنامه رو در نظر بگیرن:
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد...
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد...
راهی نروم که بیراه باشد...
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را...
یادم باشد که روز، روزگار خوش است ...
همه چیز روبراه است و بر وفق مراد است و خوب...
البته اینایی که گفتم به این معنی نیست که انتقاد نباید بشه. فقط میخواستم بگم که جاش تو این وبلاگ نیست. اگه میخواید انتقاد کنید یه وبلاگ دیگه درست کنید و تو اون انتقاد کنید و بحث کنید.
ببخشی اگه سرتون رو درد اوردم. آخه تو همدان کسی رو پیدا نکردم که حرفام رو بش بگم. از شمام خواهش میکنم که از دست من ناراحت نشید و اگه کسی فکر کردم که بش توهین شده بدونه که قصد من اصلا توهین کردن به کسی نبود و حلالم کنه و به دل نگیره . از دوستان هم خواهش میکنم که دیگه برای این پست من جوابیه ندن و بیانیه صادر نکنن و کشش ندن. باز هم ببخشید . تا بعد ...
بعدا اضافه شد : گفتم شاید بعضیا فکر کردن که ذلیل اینکه من تا مدتی تو این وبلاگ نمی نویسم همین قضیه باشه. ولی میخوام بگم زیاد به این ربطی نداره. دلیل اصلیشم نپرسید که قبلا گفتم: حوصله ی شرح قصه نیست!
والسلام علیکم
محمد سعید مرشد
سنه هزار و سیصد و هشتاد و هشت
یا علی
جوابیه
اولا: شما گفتید :«مهدیس خانم شما که ((تحصیل)) رو بلد نیستید با چه ص برای من نظر ندید » میخواستم بگم ما فقط یه نوع صاد داریم . پس چرا شما نوشتین که با چه نوع ص. معلومه شما هم بلد نیستین!!!در ضمن اگه دقت میکردی ایشون جلوی تحسیل ۶ یا ۷ تا علامت تعجب گذاشتن. یعنی شوخی بود.
دوما: شما گفتین:«من قصدم شوخی بود » باید بگم که با هر چیزی نمیشه شوخی کرد. آیه ی قرآن هست که میگه:« ویل لکل همزه لمزه» یعنی وای بر هر عیب جوی مسخره کننده ای. پس وای بر ...
سوما: شما گفتین:«حالا تو این مثلا دموکراسی کشور ما عکس خواهر احمدی نژاد و کی میخواد نگاه کنه .» همونایی که عکس خانم آقای میرحسین موسوی رو پخش کردن که حتما میدونین خودیای خودش بودن وگرنه آقای موسوی به این راحتیا کنار نمیومد. همونا هم عکس رو پخش میکنن و همونایی که عکس خانم رهنورد رو دیدن اینم میبینن. اینکه سوال نداره.
چهارما: شما گفتین:«با کدوم انتخابات آزاد ایشون شدن رییس جمهور!!!!!!» با همون انتخاباتی که آقایونه قبلی رئیس جمهور شدن.
شما اگه قانون رو قبول داری که آقای احمدی نژاد رئیس جمهور قانونیه. اگه هم قبول نداری امام(ره) میگه:« نميشود از شما پذيرفت كه ما قانون را قبول نداريم. غلط ميكني قانون را قبول نداري!قانون تو را قبول ندارد نبايد از مردم پذيرفت، از كسي پذيرفت ، ما شوراي نگهبان را قبول نداريم. نميتواني قبول نداشته باشي. مردم راي دادن به اينها ، مردم 16 ميليون تقريبا يا يك قدري بيشتر راي دادن به قانون اساسي. مردم كه به قانون اساسي راي دادند منتظرند كه قانون اساسي اجرا بشود؛ هر کس از هرجا صبح بلند ميشود بگويد من شوراي نگهبان را قبول ندارم ، من قانون اساسي را قبول ندارم ،من مجلس را قبول ندارم ، من رئيسجمهور را قبول ندارم ، من دولت را قبول ندارم. نه ! همه بايد مقيد به اين باشيد كه قانون را بپذيريد ، ولو برخلاف راي شما باشد. بايد بپذيريد، براي اينكه ميزان اكثريت است ؛ و تشخيص شوراي نگهبان كه اين مخالف قانون نيست و مخالف اسلام هم نيست ، ميزان است كه همه بايد بپذيريم.
(صحيفه امام جلد 14 صفحه 378)
و همچنین: «اگر يك جايي عمل به قانون شد و يك گروهي در خيابانها برضد اين عمل بخواهند عرض اندام كنند، اين همان معناي ديكتاتوري است كه مكرر گفتهام قدم به قدم پيش ميرود، اين همان ديكتاتوري است كه به هيتلر مبدل ميشود انسان،اين همان ديكتاتوري است كه به استالين انسان را مبدل ميكند. اگر قانون در يك كشوري عمل نشود ، كساني كه ميخواهند قانون را بشكنند اينها ديكتاتوراني هستند كه به صورت اسلامي پيش آمدهاند يا به صورت آزادي و امثال اين حرفها. اگر همه اين آقايان كه ادعاي اين را ميكنند كه ما طرفدار قوانين هستيم ، اينها با هم بنشينند و قانون را باز كنند و تكليف را از روي قانون همه شان معين كنند و بعد هم ملتزم باشند كه اگر قانون برخلاف راي من هم بود من خاضع ام ، اگر بر وفاق هم بود من خاضعام ،ديگر دعوايي پيش نميآيد؛ هياهو پيش نميآيد.
(صحيفه امام جلد 14 صفحه 415)
پنجما: تو آمریکا هم دور دوم رئیس جمهوری بوش خیلیا میگفتن که تقلب شده. بعد یه جایی مثل همین شورای نگهبان خودمون گفت که تقلب نیست . بعد از اون دیگه هیچ کدوم از مردم اعتراض نکردن!
ششما: جمله هایی که پایین عکس کلاس سمت چپ نوشتم برای قشنگی نیست. اون مرام نامه ی وبلاگه که «باید» هممون بهش عمل کنیم.حالا اینجام برات مینویسم که بازم بخونیش:
«یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد...
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد...
راهی نروم که بیراه باشد...
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را...
یادم باشد که روز، روزگار خوش است ...
همه چیز روبراه است و بر وفق مراد است و خوب...
تنها دله ما ،دل نیست...»
آقا امیر ببین ما رو تو روزه ولادت امام رضا به چه کارایی وادار میکنی ها!!!
ببخشید سرتون رو درد اوردم.
همین
یا علی مددی
بیانیه ی هزارم موسوی
چرا ساکت نشسته اید؟مگر شاهد نبودید که حتی خود احمدی نژاد هم به من رأی داد،ولی بعد از روز انتخابات خودش را برنده اعلام کرد.
مگر نمی دانید من ترک هستم. همسرم لراست.دخترم را به یک کرُد شوهر داده ام.و پسرم با یک دختر عرب ازدواج کرده است.همسر پسرخاله ام اهل شمال است و شوهر دختر عمه ام بچۀ جنوب. خودم دوران مقدس سربازی را در اصفهان بوده ام و قبر پدرم در شیراز است.مردم مشهد مرا « داداش» صدا می کنند و برادر زاده ام دانشجوی کرمان است.
این همه دلیل نشان می دهد که همۀ مردم ایران به من رأی داده اند.
از ایرانی های خارج نشین نگویید که بابت هر کدام دلایل قاطعی دارم.
درامریکا شوهر خاله ام یک مزرعۀ بزرگ دارد. و در اروپا برادر همسرم کاشی کار ماهری است. باجناق سابقم بعد از طلاق همسر پنجمش ساکن قارۀ افریقا است. و مردم استرالیا تخته های موج سواری را از مغازۀ پسر عمویم می خرند.
پس با این همه دلایل مهم چگونه ممکن است که من رأی نیاورم؟
از شما تقاضا دارم به خیابان ها بریزید و به نشانۀ اعتراض قلیان ها را به آتش بکشید.چرا که دولت احمدی نژاد با واردات گستردۀ شلنگ قلیان از چین ، صنعت شلنگ قلیان سازی کشور را نابود کرده است.
اگر همچنان به سکوت خود ادامه بدهید به سیم آخر می زنم و جلوی نهاد ریاست جمهوری خود را حلقه آویز می کنم. پس اگر می خواهید رئیس جمهور اصلی خود را از دست ندهید به پا خیزید!
عقدۀ رئیس جمهور شدن!
موسوی!
خرداد 1420 هجری شمسی!
منبع: زادبوم
یا علی
بدون شرح!!!

برای دیدن عکس با کیفیت بر روی لینک زیر کلیک نمائید.
منبع: وبلاگ تقلب سبز : وبلاگی بسیار جذاب که هر روز با چند پست طنز و قابل تامل آپدیت میشود
یا علی