سلام ميكنم به داش مرشد عزيز و امير جون خودم و سعيد سبحي با حال
مي خواستم بگم مثل اينكه قدم ما بد بوده . تا ما اومديم بنويسيم اين بحثا شروع شد
اقا مرشد دنيا دو روزه زياد سخت نگير البته مي دونم دوست نداري اين بحثا باشه
امير جون و سعيد جون شما هم بي خيـــال اين مطلبا بشين بابا اين همه موضوع .شايد واقعا اين جا جاش نيست
اگه كسي براي من يه نوكه احترام قايله ديگه گذشته رو بي خيال شين و نذارين كدورتي بوجود بياد
حالا براي اينكه حال و هوا عوض شه يه شعر براتون مي ذارم :
عجب حال وهوايي داره فوتبال :
عجب حال وهوايي داره فوتبال
زمين با صفايي داره فوتبال
وجالبناك اين كه در سياست
هميشه رد پايي داره فوتبال
تماشاچيش خيلي با شعوره
نمك داره ماشاالله شوره شوره
وگاهي مثل لات چاله ميدون
طرف دار چماق و حرف زوره
يكي با مهربوني واسه داور
حواله مي ده صد شير سماور
يكي هم شعر هاي بند تنبون
واسه تيم حريفش داره از بر
يكي شون چون چمن مي بينه با ناز
لگد ميندازه و مي خونه آواز
و چون جو گير شد با نعره اي تند
ميگيره از بغل دستي خود گاز
يكي هد (hed) ميزنه تو هند (hand) هافبك
يكي لگ ( leg) مي زنه تو چونهء بك
يكي با مشت هاي مهربونش
به نرمي مي كنه فوروارد را دك
سبد هاي پر از گل را رقيبا
كنن تقديم تيم ملي ما
ولي بي معرفتها در جوابش
نميدن شاخه اي گل دست آن ها
بنازم سر مربي هاي پر شور
كه هر روزي يكيشون ميشه مامور
سر شب حكم ژنرال مي شه امضاء
سحر جاشو ميدن به امپراطور
شنيدم تازگي ها سرمربا
نوشته نامه اي خوش خط و زيبا
ادب مي ريزه از هر سطر نامه ش
خجل فرموده گنده باقالي ها
مي ترسم در چنين اوضاع و احوال
كه هركاري شده باري به هر حال
بشه « جاويد» روزي سر مربي
بخونه فاتحه بر هرچه فوتبال