هر جمعه میگویند برای «ظهورش» صلوات ، کاش این جمعه بگویند به یمن «حضورش» صلوات!
۱- دراین تاریکی و ظلمت دلم چشمش به راه توست
به سر دارم هوای تو، دل من در پناه توست
۲-ندانم من چه سان باشد هوای لحظه ی دیدار
خدایا قسمتم گردان که روی او گواه توست
۳-ندانم من چه سان باشد رخ همچون مه یوسف
ولیکن خوب میدانم که املح روی ماه توست
۴-منی کز عمق جان خویش نخواندم یک نماز هرگز
امیدم بر دو چشمانت، دو دست جانپناه توست
۵-هر آنچه بر سرم ناید زجور و جرم در دنیا
زناله بر در کویت ، ز آمین پر آه توست
۶-خدایا راضیش گردان ز اعمالم در این هفته
نبیند نامه ام با غم ، که آه او چو آه توست
۷-ز عمق جان تو را خوانم ، به عمق جان قدم بگذار
ببین قلب پریشانم که امیدش نگاه توست
۸- به امید همان روزی که چشمم بر رخت افتد
به سر منت گذاری تو ، که الرحمن اله توست
۹-ندانم من چرا امشب ستاره بی فروغ آمد
مه از پرده برون نامد، خجل از روی ماه توست؟
۱۰-دلم افتاده در دامت، سرم خاک کف پایت
تمام هستی و جانم، چو گنجشکی به چاه توست
۱۱-خدایا جز ظهور او برایم خواهشی مگذار
به او ملحق بگردانم، سپاه او ، سپاه توست
۱۲- به وقت مرگ اگر مولا بیایی بر سر«شیدا»
نترسم من ز دوزخ که شفیعم آن نگاه توست
نیامدی و هر آن شب که بی حضور تو سر شد
برای منتظرانت به سان یک شب یلدا
مرشد
یا علی