این کرم پیر از پیله دراومد
چطورین سعیدان و امیر و محمد ؟
من که حالا خیلی حالم بهتره و از اون حالتم در اومدم . این دانشگاهم جای بی خودیه ها خداییش دم همون کلاس خودمون گرم . فکر کنم با حال ترین دوره تحصیلیه هممون باشه من که خیلی بهم خوش میگذشت . البته این جا هم جای بدی نیستا در نوع خودش هتلیه اما بچه های باحال توش کم پیدا می شن اما بالاخره پیدا میشن ولی خوب مث پارسال نیست که کمپلت هتل بودیم تازه همه از یک جنس بودیم ( منظوره اون جنسیت نیستا منظورم مرام و منش بچه هاست ) این جا آدما با عقاید خیلی متفاوت هستن و این خیلی منو اذیت می کنه اما به هر حال من همون بچه مسلمون خیابون پیروزی می مونم و هیچ وقت زندگی اونجوریو به زندگیه خودم ترجیح نمی دم . اینا که می نویسم ریشه در یک داستانی داره که تو دانشگاه برام اتفاق افتاد و منو بدجوری چند وقتی به هم ریخت اما حالا خوشحالم که همه چی تموم شد و من هیچ تغییری نکردم
دوست نداشتم اینا رو بگم اما اگه اینارو نمی گفتم مطمئنا می ترکیدم
از این به بعد زود زود میام مطلب می ذارم
پ.ن ۱ : از دوستانی که از این ماجرا چیزی می دونن از جمله آقا سعید سبحی و امیر تتلو خوارش می کنم که از موارد تابلو استفاده نکنن چون ممکنه کسی از دانشگاه به وبلاگ سر بزنه و تابلو بشه
پ.ن ۲ : همه ی این داستانا توی خودم درست شد و به هم ریخت پس از بچه های یونیور هیچ کس هیچی نمی دونه و سعی هم نکنه که فضولی کنه ...
گود بای .......................................................