در گذر گاه زمان خیمه ی شب بازی دهر

با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد

عشقها می میرند      رنگها رنگ دگر می گیرند

و فقط خاطره هاست

که چه شیرین و چه تلخ           دست ناخورده به جا می ماند

اخوان ثالث

پ.ن۱ : الان قمم . (خب که چی؟!)

پ.ن۲ : خیلی وقت بود یه هیئت نرفته بودم. بالاخره امشب رفتم. از بس هیئت نرفته بودم و منم عادت ندارم که زیارت عاشورا بخونم بعضی جاهاش رو یادم رفته بود.

پ.ن۳ : خیلی التماس دعا . مخصوصا اگه عرفه رفتین ما رو از یاد نبرین که خیلی محتاجیم ...

یا علی