آیات خـدا در دل تهران پیـداست ....
قفلی به دهان باز هر در زده بود
یعقوب دلش برای او پر زده بود
یا رب صله ی رحم مگر واجب نیست
کی حضرت یوسف به پدر سر زده بود
****
او ضربه از آن سن جوانی خورده
از دست همه زخم زبانی خورده
یا رب پسر نوح حلالـش را خورد
موسای پیامبر چه نانی خورده
****
آیات خـدا در دل تهران پیـداست
از شوش گرفته تا شمیران پیداست
تفسیر کدام سوره غیر از بقره
در خانه و کوچه و خیابان پیداست
****
من آیه به آیه ینفقون میخوانم
ما اسبق بعد سابقون میخوانم
گفتند برو تو مومنون یاد بگیر
گفتم که پس از منافقون میخوانم
****
آنقدر به رم رفت که قم یادش رفت
سر گرم پیاله شد که خم یادش رفت
از بس که اشداء علی الکفار است
دیگر رحماء بینهم یادش رفت
****
گفتند مهم نیست که انسان باشی
کافی است فقط دشمن شیطان باشی
چـون آیه کــفار کـشی میخـوانند
پس مصلحت این است مسلمان باشی
****
فرمود خدا : که مرکز عالم باش
انسان تو بیا تجلی اعظم باش
من با نظر خدا مخالف هستم
اندازه این خریتت آدم باش
****
اشعار سپید منتشر می کرد او
چیزی که ندید منتشر می کرد او
ارشاد اگر به او مجوز می داد
قرآن جدید منتشر می کرد او
****
پرتیم ، سقوط دیگری نیست که نیست
خطیم ، خطوط دیگری نیست که نیست
ما عـاشق چهـره های گـندم گـونیم
افسوس هبوط دیگری نیست که نیست
****
با حرف زیاد سر شود خالی تر
دستی که پر از هنر شود خالی تر
دستار شبیه گنبد مسجدهاست
هـر قدر بزرگـتر شود خالی تر
****
با غر و غر از بهشت زهرا آمد
آن مرده خور از بهشت زهرا آمد
هرچند که خالی از معارف شده بود
با جـیپ پـر از بهشـت زهـرا آمد
****
هی بی خودی از ماست که بر ماست نگو
یعنی پسرم هر چه دلت خواست نگو
وقتی که زبان دچار این کـژتابی است
حتـی تو اگـر ابـوذری راسـت نگـو
عباس صادقي زريني